پسرک دو ساله و دخترک سه ساله مشغول بازی اند که سر یه اسباب بازی دعواشون می شه و پسرک صورت دخترک رو چنگ می زنه.
دخترک گریه می کنه و مامانش بغلش می کنه و چندتا شکلات می ده بهش. دخترک گریه می کنه و با شکلاتهاش بازی می کنه.
مامان پسرک می ره پیش پسرک و باهاش صحبت می کنه: "پسرم کار خوبی نکردی. ببین دخترک ناراحته و داره غصه می خوره."
پسرک یه نگاهی به دخترک و شکلاتهای توی دستش می ندازه و به شکلاتها اشاره می کنه و داد می زنه: "غصه، غصه!"
سلام
چ وبلاگ بانمکی داری روحم تازه شد
خدا حفظ کنه نینیتو
ب مام سر بزن خوشحال میشم
ممنون عزیزم. چشم.
دنیای بچه ها دنیای عجیبی است. گفتی پسر دوساله و شکلات ، یاد یک خاطره افتادم. وقتی تو بخش هماتولوژی اطفال بیمارستان کار می کردم، یک پسر دو ساله اونجا بستری بود که سرطان خون داشت. اسمش محمد بود. محمد بعضی شبها از شدت خونریزی بینی که به سختی بند می اومد و دردی که داشت ، خوب نمی خوابید. صبح که برای ویزیت می رفتم وقتی یک شکلات بهش می دادم ، چنان شادی و خنده ای می کرد که اصلا انگار نه انگار شب قبل چه بر او گذشته. الان نمی دونم محمد کجاست. خدا کنه هنوز زنده باشه که در اون صورت الان باید 10 ساله باشه.
الهیییییییی

ایشالا زنده باشه و سلامت
همه این صحنه رو دیدن من هنوز جای رد ناخنش رو صورتمه ولی وقتی بزرگ شد دلش سخته بود که چرا حواسش نبوده که صورتم زخمی نشه آخه بهترین دوستای هم بودیم حالا از هم خیلی دوریم تقریباً به اندازه نصف کره زمین
یادش به خیر مشکلاتمون چه کوچیک بودن
چقدر عمیق بوده که هنوز ردش مونده...
نازی استقرا
سلام.
به نظرم میاد که این اجرای واقعی یک کنایه و استعاره هم بود
نه بابا. استعاره مستعاره نبود. اشک هم بی خودی جمع نشه توی چشمهات
جدن این عناصر ذکور از بچگی همه چیو چپکی می فهمن :))
دلم می خواد کلی بهت بگم که چقدر از این نکته بینیت لذت بردم. حیف که نمی شه!
منم عاشق این تیپ غصه هام
اتفاقا غصه هاش خیلی هم خوشمزه بود.
خیلی شیطون بلا بود پسرک
نه اونقدر عمیق نبود ولی خراش ها بعضی وقتا بدتر از یه زخم عمیق جاشون می مونه
سلام مستانه عزیز
این پست وبلاگ شما در "لینکزن" بازنشر داده شد
باتشکر
لینکزن
http://linkzan.com/archives/5908
مرسی از لطفتون و ممنون که اطلاع دادین