پسرک نازنینم حسابی شیرین و بازیگوش و دوست داشتنی شده و واقعا دلم از بودن باهاش غنج می ره.
دیگه خیلی از کلمات رو می گه و خیلی از کلمات رو هم سعی می کنه بگه و هرچی رو بهش می گم سعی می کنه تکرار کنه و اگه نتونه کامل بگه دوتا حرف اولش رو می گه.
اگه بخوام همه چیزایی رو که می گه بنویسم طولانی میشه ولی یه جور بامزه ای به شیر می گه: "ایش!" کلا این مدت یک کمی با مسئله شیر درگیر بودیم. شیر دادن دیگه خیلی برام آزار دهنده شده برای همین دارم سعی می کنم یواش یواش از شیر بگیرمش. شیر روزش رو تقریبا قطع کردم و با شیر پاستوریزه جایگزینش کردم. کلا روزها میشه باهاش حرف زد و قانعش کرد که بزرگ شده و دیگه نباید شیر بخوره. ولی شبها هیچی حالیش نیست و با هیچی هم حواسش پرت نمیشه. اینه که شیر شبش هنوز سر جاشه.
دیگه عاشق اینه که بره پشت مبلها و جاهای تنگ. یا وایسه روی اپن و با اف اف بازی کنه.
از ساعت پنج به بعد هم یک سره یا دم در خونه است. یا روی مبلی که زیر پنجره است. چرا؟ چون منتظره باباش بیاد و یکسره و بدون وقفه می گه بابا. منم یاد گرفتم تا می گه بابا، می گم اومد؟ می گه: نه. و می ره یه ذره بازی می کنه و دوباره دو دقیقه بعد.
روزهایی هم که می رم سرکار، خونه مامانم گریه و زاری راه می ندازه و ناراحته.
یه کتاب شعر داره که بیشتر شعرهاش رو حفظ شده و از روی عکسهاش کلماتی رو که توی شعر هست می گه. "عم!"، "آتیش"، "بابا" و ....
کلی هم برای خودش راننده شده و خودش سوار ماشین میشه، کمربندش رو می بنده (حداقل سعی می کنه ببنده)، چراغهاش رو روشن می کنه، گاز می ده و دنده عوض می کنه. فقط دوتا مشکل کوچیک داره! یکی اینکه ترمز کردن بلد نیست و دوم هم اینکه فرمون رو بلد نیست بچرخونه!
عزیزم شیطنت از چشماش میباره جیگرممممممممم
مستانه الان زود نیست برای گرفتن از شیر؟ پسرها باید 24ماه شیر بخورنا
چرا شاید زود باشه...
مستانه جان چرا اینقد زود؟
گناه داره طفلی...
من چون پسرم یه سالش بود دوباره باردار شدم مجبور شدم زود از شیر بگیرمش ولی هربار که استخون بندیشون رو نگاه میکنم دچار عذاب وجدان میشم... بزرگه خیلی ریزترو ضعیف تر مونده.
منم دلایل خودم رو دارم. سعی می کنم با چیزای دیگه جبران کنم.
آخی، عزیزم
:))))) میگم من الان می تونم این عکس علی رو بفرستم واسه "سوشال سرویسز" بعد بگم شما کودک آزاری می کنید بعد بچه رو صاحاب شم :))))
اون فیلم کودک آزاری رو هم ضمیمه اش کن.
سلام مستانه جان
یکی از خواننده های قدیمیتم..تا جایی بودم باهات که هنوز عقد نبودید انگار
تصادفا امروز یادم اومد اسم وبلاگتو
وافعا ذوق زده شدم ازین که زوج دوست داشتنیمون 3تا شدن الان
آرزوی خوشبختی و آرامش و سلامتی دارم براتون
عزیزم...
البته من وقتی شروع به نوشتن کزدم عقد بودیم ولی هنوز عروسی نکرده بودیم.
:))
:)
دلایل خودت رو داری؟ مشکوک می زنی ها
چه حرفها. مشکوک کدومه؟ وااااا
ای جان خدا حفظش کنه ...
مرسی عزیزم
جیگر این شیطون بلا
مستانه جونم خب اگر مجبوری از شیرخودت بگیریش بهش شیرخشک بده از پاستوریزه ویتامیناش بیشتر عزیزم
البته خودت میدونی ها ولی با چیزهای دیگه هیچی شیر رو جبران نمیکنه حداقل یه شیش ماه شیرخشک بگیر بده شیرخشکی که ویتامیناش کامله
با دکتر صحبت کردم گفت بعد از یه سال دیگه نیازی به شیرخشک نیست
ای جانم ناننده ماهر!
جانم، اوف شده شیطونک!
خودت خوبی مستانه؟ ورطه هولناکت خوبه؟؟؟!!
راستی از علی کوچولو بیشتر عکس بذار، لااقل عکس خوب شدگی چشمشم بذار که دل ما آروم بگیره!
خوبم ممنون. ورطه هولناک هم بهتره!
سلام.خوبی؟ علی برف بازی کرد؟
چشمش چی شده؟
سلام خوبی؟ دلم تنگ شده برات
برف بازی هم کرد.
خورده بود به میز
خدای من نازی. چی آورده به سر خودش. خدا رحم کرده چشمش طوری نشده. راستیی برا شیر گرفتنم الان زوده ها.
می دونم زوده