اصل وجودی!

 

با اینکه من توی تهران به دنیا اومدم و تمام زندگیم رو توی این شهر گذروندم، اما یه حس عجیب غریبی نسبت به روستاها دارم. حس می‌کنم زندگی توی روستا من رو برمی‌گردونه به اصل وجودیم.

گاهی فکر می‌کنم توی زندگیهای قبلیم (!) یه روستایی زحمت کش بودم.

 

حالا خیلی این امکان پیش نمیاد که من برم توی روستا. مثلاً تو کل زندگیم شاید حداکثر یه بار رفته باشم.

ولی گاهی همین‌جا هم این حس بهم دست می‌ده. مثلاً وقتی بوی چوب سوخته میاد.

من همیشه با بوی چوب سوخته حس می‌کنم توی یه کلبه­ام و جلوی یه آتیش گرم نشستم و زل زدم به شعله‌های آتیش و هیزمهای گَر گرفته‌ای که دارن توی آتیش می‌سوزن.

و این تصویر یکی از آرامش بخشترین تصویرهای زندگیمه.


یا وقتی بوی گوسفند میاد، تصویر یه تپه‌ی سبز وسیع جلوی چشمم نقش می‌بنده، با چند تا گوسفند و یک سگ و یه چوپان و خودم که کنار چوپان دراز کشیدم و دارم از صدای نی زدنش لذت می‌برم.


شاید باورتون نشه ولی تصویری که از بچگی برای زندگی آینده‌ام ساخته بودم این بود که معلم بشم و با یه دکتر ازدواج کنم. بعد دکتره به خاطر گذروندن طرحش مجبور باشه بره توی یه روستا کار کنه و منم همراهش برم و بشم معلم روستا. تازه برای رسیدن به این تصویر تلاشم رو هم کردم و یه مدتی معلمی رو تجربه کردم که البته تجربه‌ی موفقی نبود.


به هر حال، نه من معلم شدم و نه متین دکتر. ولی به جاش از متین قول گرفتم به جای اینکه ماه عسل بریم تور دور اروپا ، دو سه روزی رو توی روستاهای سرسبز شمال بگذرونیم.

 

نظرات 18 + ارسال نظر
شراره مامان بردیا دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 13:25

فرنوش دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 13:52

به خاطر انتخابت واسه ماه عسل جدید جدی تبریک می گم...

فقط یه چیز...

من تا به حال از اول وبلاگتو نخونده بودم.... امروز فهمیدم متین کیه و از کجا با هم آشنا شدین.... حس عجیبی دارم... یاس فلسفی شاید

پت دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 14:23 http://chocoholic.persianblog.ir

بوی گوسفند اوه اوه!
ولی خداییش روستایی ها و عشایر فکر کنم بیشتر از ما از زندگی درک میکنن! یا حداقل بیشتر از من!

فلفل بانو دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 14:38 http://jayejadidma.persianblog.ir/

چه تصویر باحالی
بخصوص بوی گوسفند
من اسلامشهر درس میخونم تو سعی کن برای قوت این حستم که شده هر هفته یه بار سوارش شو
یک بوی گوسفندی میده بیا ببین

من دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:00 http://you-and-me.blogfa.com/

سلام مستانه جان
راستش من فکر می کنم این نیاز درونی همه آدمهای شهرنشینه که گاهی جدا از زندگی مدرن یه جا تو دل طبیعت با خودشون خلوت کنند .

گل دختر دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:17

پس طرح ماه عسل هم لو رفت

می مونه ماشین عروس که اگه سوئیچمو پس بگیرم آقا متین میره پرادو میگیره یا بی ام و 510i !!

البته از ماشین من خوشکل تره ولی خب ماشین من یه صفای دیگه داشت.....

صبا دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:20 http://www.hichkare.wordpress.com

چه رویای خوشگلی

تینا دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:30

وای این تصویری که از نشستن جلوی آتیش و نگاه کردن به شعله هاش ارائه دادی پاک روز منو ساخت... آخ که چقدر دلم خواست... وای چه ماه عسلی بشه... خوش بگذره عروس خانومی ... سعی کنید تا میتونید خوش بگذرونید... تلافی این سختی ها در بیاد

نازبانو دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 17:13 http://behnazghol.blogfa.com

با نظرت راجع به روستا کاملا موافقم.
امیدوارم ماه عسل خوبی هم داشته باشی.

شوهر دختر بابایی دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 17:26 http://roshan1980.persianblog.ir

سلام مستانه خانم
پرسیده بودید من کی هسنم

من شوهر دختر بابایی و یا بهتر بگویم آقا ایشان . صاحب دختر بابایی هستم



تقویم صبورا دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 23:19 http://saboorajanam.persianblog.ir

سلام
چقدر این رویای ازدواج ومعلمی ده وبوی چوب برام اشناست

سایه سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 08:42 http://raahetaze.persianblog.ir

میدونی منم خیلی دوست دارم تو روستا باشم ؟؟؟؟/

تینا سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 09:22 http://asemoone-tina.persianblog.ir

سلام... صبح قشنگ آخرای بهاریتون بخیر خانوم جان... کجایی شما امروز مستانه جونم؟

تینا سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 11:30

ای وای کوشی پس مستانه ؟؟

خانمه سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 13:31 http://he-and-she.blogfa.com/

وای وای فکر کن دنبال اون گله گوسفندها بیوفتی !!! چه بویی میگری بعدا

تینا سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 14:55

مستانه جونم... امروز که نبودی .. منم تا شنبه نیستم ... دلم برات خیلی تنگ میشه... مراقب خودت باش و امیدوارم امروز که نبودی هم کلی بهت خوش گذشته باشه...

سارا سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 15:00 http://attitmani.blogfa.com

سلام
من آدرس شما رو از توی وب الهام پیدا کردم می شه اسم اون مغازه توی امین حضور که منصفه رو هم به ما هم بگیئ
البته اگه می شه

آرش سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 17:22 http://www.arash54.mihanblog.com

برو یک روستا ببین یک شبانه روز طاقت میاری این حرفها همه قصه است دخترم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد