توی مراسم شب احیای مدرسه، ساناز سرش رو گذاشته بود روی شونهی من و زار زار گریه میکرد و میگفت برای علی دعا کن. فردا شب عمل داره. ساناز عاشق علی بود، هر روزی که بازی داشتن از شب قبل از ذوق اینکه فردا توی تلویزیون میبینتش شب خوابش نمیبرد...
همون شب مهدیه یه گوشهی دیگه نشسته بود و داشت با ذوق و شوق عکسی رو که کنار عکس مهدی مونتاژ کرده بود به بچهها نشون میداد و به همه میگفت یه بار توی خیابون مهدی رو دیده و باهاش عکس انداخته. کسی البته باور نمیکرد...
دوران نوجوونی ما دوران عشقهای یه طرفه بود. دوران عشق به بازیگرها و فوتبالیستها. دوران رویای غیرممکن وصال.
من البته عاشق فوتبالیست و بازیگر نبودم. عاشق یه عکس بودم توی یه مجله و دو سه تا مصاحبهای که ازش چاپ شده بود رو اونقدر خونده بودم که کلمه به کلمهاش رو از بر بودم...
این عشقهای یکطرفه، به نظر آدم بزرگها، خیلی سطحی و بچهگانه و خندهدارن. اما من فکر میکنم که این عشقها خیلی ارزشمندن. این عشقها، بیتوقع عشق ورزیدن رو به آدم یاد میدن. رها کردن رو، بخشیدن رو به آدم یاد میدن، بدون توقع دریافت چیزی.
این عشقهای یکطرفه میتونن مقدمهی خیلی خوبی باشن برای عشقهای دوطرفه و برای زندگیهای پردوام. چون مشکل خیلی از روابط و خیلی از زندگیها، توقعاتیه که برآورده نمیشه.
و من دلم می خواد فرزندم قبل از اینکه یه عشق واقعی رو تجربه کنه، یه عشق رویایی برای خودش داشته باشه. فکر میکنم آدم باید عشق ورزیدن رو قبل از اینکه معشوقی رو درگیر عشقش کنه یاد گرفته باشه...
عالی بود مستانه... بینگو... از این بهتر نمی شد.... بله من این احساس عجیب رو با مرحوم خسرو شکیبایی تجربه کردم... اولین عشق زندگیم....
:) الهی! خدا رحمتش کنه...
آره اگه معشوقه تو رویا و خیال باشه می تونه آدمو بزرگتر کنه اما اگه تو واقعیت عاشق کسی باشی که اون تو رو فقط چون بهت عادت کرده، میخواد؛ میشه یه زخم روی دل که تا مدتها ترمیم نمی شه...
زخم هم یه بخشی از عشقه. خیلی نباید نگرانش بود...
آره راست میگی عشق های یک طرفه خیلی باارزشن .یاد دوران مدرسه و دوستام و عشقهای یک طرفمون افتادم...
:)
یه ذره شو تعریف کن خوب
یه جورایی به موضوع مربوطه.
http://www.megaupload.com/?d=KIK0TPNN
یه کمیش رو خوندم. باید جالب باشه. ممنون
اما مستانه مامان من الان پشیمون شده که اجازه داده من در سنین کم کتاب های عاشقونه بخونم و عاشق بشم و عاشقی رو یاد بگیرم!!!!!!!!!!!!!!!
خوب اونو که مامان منم پشیمون شده بود.
فقط نه انقدر رویایی بشه که یادش بره ادم هایی هستند که می تونند به بدترین شکل دلش و بشکنند
آره راست می گی...
عاشق این دیدتم . هرگز اینجوری نگاه نکرده بودم حق باتوئه البته به شرطی که تا اخر تو یه عشق یه طرفه نمونیم
این عشقها معمولا زیاد طول نمی کشن
کاملا باهات موافقم!عشق ریایی.به نظرم لازم نیست به جنس مخالف هم باشه!
منم باهات موافقم. لازم نیست حتما به جنس مخالف باشه...
می دونی چرا دوست دارم و همیشه از خوندنت لذت می برم؟
چون چیزهایی مثل خاطرات و واقعیات توی ذهن همه ما وجود داره که تو همه رو می نویسی...ولی خیلی از ماها فقط بهش فکر می کنیم ومی دونیم یه همچین چیزی وجود داره..اما خوندنش و اینکه بدونی که خیلی از آدما هم مثل تو هستن خیلی لذت بخشه...
مرسی..عالی بود...
و خوبه که منم اعتراف کنم که دیوانه وار عاشق احمدرضا عابدزاده بودم..هنوزم وقتی اسمش یا تصویرش رو می بینم یه جوری می شم..
( داغ یک عشق قدیم اومدی تازه کردی....)
الهی؛ داغت تازه شد :))
در ازمنه ما یه فیلمی بود به اسم آخرین گام تقریبا همه مدرسه عاشق علی بودن پسری که تو فیلم نقش یه بچه شهید رو بازی میکرد و در مسابقه دو عمدی از خط پایان رد نشد.
ما کلا دسته جمعی عاشقی میکردیم . زمون جنگ بود و همه چی سهمیه ای بود . یهو یه مرد به کل یه مدرسه میرسید
دسته جمعی؟؟؟ :O
پس صد رحمت به ازمنه ما
البته خیلی از این عشقا بعداً صدمات جبران ناپذیری به بچه ها می زنه که تجربه کردنشون رو بی ارزش می کنه
چه جور صدماتی؟ اتفاقا به نظر من اینجور عشقها بی خطرند و یه دوره ای دارن و بعدش هم تموم می شن
چقدر قشنگ نوشتی مستانه جون . خیلی نکته جالبی بود
قربونت برم عزیزم
اوهوم
راست میگین
از این دید نگاه نکرده بودم به قضیه
:)
چقدر قشنگ گفتی
منم معتقدم این جور عشقها می تونن پاکترین باشن. البته به شرطی که دریای رویا پردازی آدمو توی خودش غرق نکنه.
آره... غرق که می کنه البته... اما توی برهه از زمان...نباید زیاد طولانی بشه
البته موافق نیستم
ولی خب اینم یه جور نگاهه
دلیل موافق نبودنت چیه؟ فکر می کنی چه مشکلی ممکنه ایجاد بشه؟
سلام عزیزم خوبی؟
http://innamanam.wordpress.com/
این آدرس وبلاگ جدیدمه، دوست داشتی اون طرفا بیا خوشحال میشم.
شاد باشی و موفق[لبخند][گل]
لیلا جان خیلی خوشحالم که می تونم بخونمت
سلام چرا میگن کرده و قولش مگه زن نمیتونه باشه با قولش! قرار شد بیام خاموش نیام آفرینبه من که مثل یه زن سز قولم وایسادم! منم تجربش رو داشتم جدیا چه فکرایی داشتیم چه علاقه هایی با خلوص اونم از مرغوبترین جنس ممکن! وای کلاسم دیر شدددد تا بعد..
:)
آره. واقعا عشقهای بی نظیری بودن
هیچ وقت بهت گفته بودم عاشق یه خواننده ترک که اتفاقا یه دختر کوچولو بود بودم؟
نههههههههههه :)))))))))))
پس خوبه! شب نمیای خونه گیر بدی که عکس کی بوده!
اونم مده نه کرده
مرده البته!
من و دوستم که راهنمائی بودیم
عاشق یه بازیگر شده بودیم که دکتر هم بود
اینقدر که حتی بیمارستانشم پیدا کردیم و زنگ زدیم ولی برخوردشون خوب نبود ...
الان که فکرشو میکنم میبینم چقدر خل بودیم
ولی خوب الانم خیلیا رو فقط دوست دارم همین
پس نه! می خواستی برخورد خوبم باهاتون بکنن؟
البته گاهی همین عشقای یه طرفه اینقدر تو ذهن آدما بزرگ می شن و رشد می کنن که پدر آدم و در میارن!!
نباید گذاشت به اینجا بکشه....
man az dovom dabirestan asheghe adele ferdosi poor shodam!! hanoozam asheghesham!!:Dhame ham midoonan:))
هنوزم ادامه داره! بی خیال!
چقدر تجربه کردیم از اینها...
و می کنیم از اینها...
من اسمشون رو بیشتر میزارم ارادت. ولی خیلی خاص و عجیب غریبن.
مستانه جان کی بود اون که مصاحبه هاشو حفظ بودی؟
نه. من اعتراف نمی کنم!
خیلیا فکر میکنن که این عشقها دیگه وجود ندارن و تموم شدن. اما خیلیا هنوز گرفتارشن نمیدونم خوبهیا بد اما بعضی وقتا هم قشنگن هم دیگه بعضیاش دل آدمو میزنه
خوب بودبد در روزانه ها گنجاندمت بادبادگ
این عشقها نباید زیاد طولانی بشن. طولانی شدنشون آسیب زننده است
چه موضوع جالبی رو یاداوری کردی؛ حس نوستالژیک داره.
نوستالژیت کی هست حالا؟
راستی مستانه اون گلدون نازه که دم در خونه ات بود، اسمش چیه؟ اون همه ی گلاش باز میشه؟ چرا هیچی ازش نگفته بودی اینجا؟
خیلی خوشگل بود
نمی دونم اسمش رو. مامانم برام خریده.
[گل][گل][گل][گل]
:)
چه نکته ی جالبی رو گوشزد کرده بودی که شاید از نزدیک لمسش نکردم ولی به حرفات ایمان دارم
قربونت برم پونه جان