هرچه می خواهد دل تنگت بپرس!


ق.ن: ابتدا از تمامی آشنایان عزیز از جمله آقای رئیس و خواهرم سوفیا درخواست می‌شود این پست را نخوانند.




و اما می‌رسیم به بازی جذاب و خطرناک زنجبیل عزیز.


بازی از این قراره که شما توی کامنت‌های این پست می‌تونین هر سوال خصوصی و نیمه خصوصی و ... که دارین از من بپرسین و من هم قول می‌دم که صادقانه بهتون جواب بدم. فقط اگر سوال یه جوری بود که واقعا اینجا قابل جواب دادن نبود، خصوصی بهتون جواب می‌دم.


بی‌صبرانه و هیجان‌زده و با ترس‌ولرز منتظر سوال‌هاتونم...


هرکسی هم که داوطلبه این بازی رو ادامه بده بگه تا من رسما دعوتش کنم...

غریبه آشنا و گیتی عزیز از طرف من این بازی رو ادامه بدین...




پ.ن: آشنایان عزیز پست رو خوندین و به اینجا رسیدین؟ لااقل دیگه کامنتهاش رو نخونین!

 

نظرات 67 + ارسال نظر
salman شنبه 19 تیر 1389 ساعت 09:04 http://www.aghrabeashegh.blogsky.com

من بازیکن خوبی نیستم و الا باهاتون بازی میکردم.......اگه دوست دارین تبادل لینک کنیم؟

....

روناک شنبه 19 تیر 1389 ساعت 10:13

[ بدون نام ] شنبه 19 تیر 1389 ساعت 10:14

برم لیستمو آماده کنمممممممممممممممممم

آماده نشد؟؟؟

ترانه شنبه 19 تیر 1389 ساعت 13:14 http://zendegihaa.blogspot.com/

چطور آشنا شدین با متین؟ شاید گفتی و من نخوندم. اسم واقعیت چیه : دی

نحوه آشناییمون رو قبلا کامل نوشته بودم ولی خلاصه اش می شه: در یک اتاق گفتگو

ترانه شنبه 19 تیر 1389 ساعت 13:16 http://zendegihaa.blogspot.com/

چقدر حقوق میگیری :دی

بعد عید پروژه ای شدم و حقوق ثابت ندارم و بسته به پروژه و مدتش پول می گیرم

صدف شنبه 19 تیر 1389 ساعت 13:19 http://sadafegomshode.blogfa.com

سلام دوست من. وبلاگ قشنگی داری اگه دوست داستی منو لینک کن منم لینکت کردم.

وبلاگت رو دیدم خالی بود!

نسرین شنبه 19 تیر 1389 ساعت 14:04 http://nasrinbb.blogfa.com

سوال منو ترانه پرسید . پس من سوال جایگزین رو میپرسم . کی زودتر پی برد که اون یکی دوسش داره ؟ زجر کش نشدی تا وقتی که ازت خواستگاری کرد ؟

پروسه کشف این دوست داشتن حدودا ۵ - ۴ سال طول کشید. و بعد از پنج سال توی اولین دیدار حضوری به صورت کاملا دوطرفه کشف شد! ولی وقتی کشف شد، ابرازش و خواستگاریش زیاد طول نکشید.

[ بدون نام ] شنبه 19 تیر 1389 ساعت 14:13

اتاقهای گفتگوی یاهو؟

آره :دی

[ بدون نام ] شنبه 19 تیر 1389 ساعت 14:53

قبلا یادمه صحبت طوطیا بود(اگه اشتباه نکنم).اون کی بود؟

طوطیا یه نفر بود که توی زندگی گذشته متین نقش زیادی داشت

روناک شنبه 19 تیر 1389 ساعت 14:54

سیاهه آماده شد
من دو تا سوال دارم
یکیش خیلی کلیه
چه قد مستانه بادبادک شبیه خود واقعیته؟

به نظرم این سوال رو بقیه بهتر می تونن جواب بدن. یعنی کسایی که هر دوتای اینا رو می شناسن.

از نظر خودم مستانه تقریبا شبیه خودمه. گرچه یه تفاوتهایی هم داره.

در مورد سوال دومت: آره می شناسمش. هم کلاسیم بود. تو از کجا می شناسیش؟

دینا شنبه 19 تیر 1389 ساعت 15:00

سلام دوستم خوبی اول یه توضیح برا کم پیدا یا نا پیدا بدونم بگم که از چند ماهی دوباره دانشجو شدم و این بار بسیار دور از خاواده برا همین هم سرم خیلی شلوغ شده
من سوالم اینه دیگه چیزی از طوطیا نمی نویسی امیدوارم که اوضاع ار این جهت خوب باشه
راستی مستانه برا منم دعا کن

دینا جان اوضاع از این جهت خوبه. یعنی واقعا همه چیز در یه حالت نرمال و قابل کنترله. هم برای اون و هم برای ما...

امیدوارم هرجا هستی موفق باشی

نسرین شنبه 19 تیر 1389 ساعت 15:45 http://nasrinbb.blogfa.com

یعنی قبل از اون همدیگه رو ندیده بودید که حضوری شده آشناییتون ؟

نه. یعنی توی این پنج سال اصلا همدیگه رو ندیده بودیم حتی صدای هم رو هم نشنیده بودیم

آفاق شنبه 19 تیر 1389 ساعت 16:07

خوب مستانه از اونجایی که من چند ماهی هست که وبلاگت رو می خونم پس اطلاعاتم ناقصه. حالا که این فرصت دست داده سوالام رو بپرسم
اون کسی که هی نرفتی دیدنش کی بود! ؟ امسال هم سر اون تاریخ خاص یادش بودی رو می گم.
هر چی فک می کنم می بینم من دیگه بیشتر از این استعداد فضولی ندارم!!!!

ایشون اول معلمم بودن و بعد دوستم... یه خانم حدود ۴۵ ساله... یه حس عجیب و غریبی نسبت بهشون داشتم و دارم...
اون روز خاص هم روز تولدش بود...

[ بدون نام ] شنبه 19 تیر 1389 ساعت 18:05

تصور من به عتوان حواننده ایت بود که فرزتد همسرتون بوده

وا! چه تصور عجیبی!!!

ماه مون شنبه 19 تیر 1389 ساعت 19:12

سلام
سوالی ندارم .

.
براتم آرزوی سلامتی دارم مستانه جان.
کاش قبل از رفتن همدیگرو می دیدم

ایشالا می بینیم :*

sahar شنبه 19 تیر 1389 ساعت 20:56

man fek konam weblogeto vaghti khoondam ye ghesmatayisho bardashte boodi! ali ki bood?!

علی کسی بود که توی یه برهه از زمان سعی کرد یه چیزایی رو به من یاد بده. یه همدانشگاهی و یه استاد و یه دوست که بعد از اینکه حس کرد چیزایی رو که باید یاد می داده یاد داده برای همیشه از زندگیم محو شد

نیکی شنبه 19 تیر 1389 ساعت 20:56

سلام مستانه جان..من همیشه خاموش میخونمت..همیشه فکر میکردم با اقا متین هم کلاسی بودید چون هم رشته هستید..اما الان ظاهرا از طریق یاهو اشنا شدید..موفق باشی عزیز..

ممنون نیکی جان. خوشحالم از آشناییت

مریم بانو شنبه 19 تیر 1389 ساعت 21:00

من هروقت می خوندمت یه عالمه سوال داشتمااا اما الان اصلا هیچییی به ذهنم نمیرسه:))

حالا وقت داری. فکرهات رو بکن. دیگه از این فرصتها پیش نمیاد

نسیم شنبه 19 تیر 1389 ساعت 21:12

سلام مستانه جون،چه بازیه جالبی؟عزیزم من مدتی بود وبلاگتو میخوندم یبار ازت خواستم اگه دوست داری لینک کنیم همو که من لینک کردم از شما جوابی نیومد سوالم اینه وقتی اومدی وبلاگم میتونم بپرسم از چی خوشت نیومد عیب کارم کجا بود؟
www.faslekuch.blogfa.com

آدم گاهی وارد یه وبلاگی میشه و یکی دوتا از نوشته های صفحه اولش رو می خونه و جذبش نمی شه. من یادم نمیاد تا حالا وبلاگت رو دیده باشم ولی شاید اون موقع این طوری بوده. به هر حال الان چندتا از نوشته هات رو خوندم و لینکت کردم که از این به بعد بیشتر بخونمت

خانوم شنبه 19 تیر 1389 ساعت 21:30 http://khanoomstory.blogsky.com

یعنی آخه زورکی فضولی کنم...من که فضول نیستم که!...حالا که اینقدررررررر!!! اصرار می کنی، ببخشید بی زحمت اسم واقعی شما چه چیز می باشد؟(می دونم نمی شه بگی...شوخیکی پرسیدم)

میام بهت می گم

نسرین شنبه 19 تیر 1389 ساعت 21:38 http://nasrinbb.blogfa.com

میگم نمیشه لینک اون پست های آشناییتونون رو بدی . برام جالب شده ! موضوع هیجان انگیز شده یعنی .

راستش از وبلاگ پاکشون کردم... به دلیل ترس از آشناهایی که ممکن بود اینجا رو بخونن

Maryam, Me & Myself شنبه 19 تیر 1389 ساعت 22:08 http://maryami-myself.blogfa.com

چه وحشتناک! من که انقدر رنگی خودم رو توضیح میدم حاضر نیستم توی این بازی شرکت کنم!

پس دعوتت نمی کنم

آفاق شنبه 19 تیر 1389 ساعت 23:28 http://www.beheshteafagh.blogfa.com

من دوست دارم به این بازی دعوت بشم . کلن از لو دادن خودم خوشم میاد. ولی حیف که آشنایان خیلی به وبلاگم واقفن!!! دست و پامو بستن.
می گم رشته ات نرم افزاره؟ من همیشه کسایی که وبلاگشون رو می خونم خیلی خوش هیکل و خوشگل تصور می کنم. نه اینکه خودم اینطور باشم ا. ولی خوب همیشه وقتی نوشته ها ی کسی رو دوست داری اونو عالی تصور می کنی. درسته؟؟
یه سوال دیگه چرا اینجا اسمت مستانه اس؟؟
می بینم که من بدجور فضول شدم.

رشته ام نرم افزار بود. الان شبکه می خونم...
خوشگل شاید ولی خوش هیکل :(
اسمم مستانه است چون نمی خواستم با اسم واقعیم بنویسم و این اسم رو و بار معنایی که داره رو خیلی دوست داشتم

زنجبیل شنبه 19 تیر 1389 ساعت 23:51

چه باحالللللل من اصلا فکر نمیکردم تو چت دوست شده باشین ولی عجبببببب دل گنده ای دارین ها هر جفتتون !! 5 سااااااااااااااالل !! من با یکی یه ماه حرف بزنم میمیرم از فصولی اگه نبینمش !یعنی واقعا میگم این و ها ! من اصلا تحمل این حرکتهای سیکرتی رو ندارم
حالا باید سوال بپرسم حقیقتش اینه که بر خلاف مسائلی شبیه بالا واقعا زندگی خصوصی دیگران برام جالب نیست .یعنی اصلااااا فضولیم نمیاد در این مسائل .بنابراین میپرسم: چقدر منو دوست داری؟ اخه م خیلییییییی تو رو دوست دارم . همیشه یه حس خوبی بهم میدی.راست بگی ها !! مجبور نیستی چون من تو رو دوست دارم تو هم منو دوست داشته باشی

نه منم دل گنده ای ندارم. اما شکل رابطه مون این جوری بود که قرار گذاشته بودیم تا ابد همه چیز مجازی بمونه! چقدرم که موند :دی

منم تو رو خیلی دوست دارم ولی شاید اگه دنیامون دنیای مجازی نبود و توی دنیای واقعی بودیم یه اخلاقاییت رو نمی تونستم تحمل کنم و رابطه مون زود بهم می خورد.

مهسا یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 00:57 http://nova.bloghaa.com

بازی جالبیه، اما انقدر از همه چیز می نویسی که سوالی پیش نمیاد. من بیش از سوال زندگیتو تحسین می کنم و خیلی از چیزایی که می نویسی رو برای خواهر و دوستم تعریف می کنم. در حدی که الان میشناسنت خیلی دوستت دارم و از این جور بازیا خیلی خوشم میاد حیف که سوالی برام پیش نیومد
راستی هیچ نمی دونستم اسم واقعیت مستانه نیست! ولی سوال نمی کنم چون عاشق این اسمم :*

ممنون مهسا جان. خیلی بهم لطف داری. دوست داری دعوتت کنم به این بازی؟

سایه یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 07:35 http://didarema.persianblog.ir

مستانه از درآمدتون و حقوقتون راضی هستی ؟ البته این خیلی خصوصی نیست

آره سایه جان. تقریبا خویه. فقط چون پروژه ای هستم ممکن چند ماه هیچی نگیرم بعد یه دفعه همش رو با هم بگیرم و این یک کمی زندگیمون رو سخت کرده

آفاق یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 08:40 http://www.beheshteafagh.blogfa.com

خواستم بگم من سخت افزار خوندم. الان هم می خوام واسه ارشد شبکه شرکت کنم. راضی هستی از رشته ات؟
البته این سوال دیگه به پست ربط نداره ها. فقط می خوام ازت انگیزه بگیرم.
در ضمن اسم خوشگلی رو واسه خودت انتخاب کردی. خیلی لطیف و دلنشینه. خیلی خوبه که آدم بتونه با اسم مجازیش خوب ارتباط برقرار کنه. من خیلی وابسته ام به اسمم. نمی تونم اسم مجازی رو بپذیرم.
نمی دونم شما چه حسی به من داری. یا اصلا حسی داری یا نه ولی برای من دوست داشتنی هستی. اینم یه بوس. اینجا که آدمک بوس بوسی نداره

راستش فکر می کنم شبکه برای سخت افزاریا دوست داشتنی تر باشه تا برای نرم افزاریا. برای من یک کم رابطه برقرار کردن با این رشته سخته. و البته گرایش شبکه از گرایشهای دیگه یعنی هوش و معماری و نرم افزار سخت تره.

قربونت برم. منم دوست دارم عزیزم

روزانه های ما یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 08:42

سوال من هم اسم خودت و آقا متین هست! خیلی مشتاقم اسمت رو بدونم! البته عکستم که ببینم عالی میشه.کلا فضولی من در همین حده به خدا!

میام خونه تون خصوصی می گم

خانومی یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 08:50 http://www.khoneye-ma.blogfa.com

اسمت ؟
اسم همسرت
خونتون کجاست که انقدر جای قشنگیه و نزدیک کوهه ؟
اممممممممممممم دیگه کی تصمیم دارین بچه دار شین

چرا دیگه هیچی یادم نمیادددددد
برم باز فکرامو بکنم بیام

ووووووی چه سوالایی!

سوال اول و دومت رو خصوصی جواب می دم.

خونه مون توی بالاترین نقطه توی یه شهرکه در شمال شرقی تهران

زمانی که آمادگی روحی و مادی برای حضورش توی زندگیمون رو داشته باشیم.

آفاق یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 08:55

واقعا؛ از بقیه گرایش ها سخت تره؟! من کلا شبکه رو دوست دارم. نرم که نمی تونستم شرکت کنم. چون خیلی ازش دور شدم. از هوش و معماری هم واسه اون همه ریاضی خوندن برای کنکور فرار کردم. چه تنبلم من ها...
الان برم درس بخونم بهتره تا اینجا هی ازت سوالای عجیب غریب بپرسم.

امیدوارم موفق بشی

هیما یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 09:42 http://www.hima77.blogfa.com

موقعیت خوبیه برا کنجکاوی
اما من چرا فضولیم نمیاد الان

شاید چون با وجود کامنتهای این پست دیگه چیزی برای کنجکاوی باقی نمونده :دی

نسیم یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 10:25

سلام مستانه جان،مرسی عزیزم بابت لینک کردن من هم شما رو لینک کردم،مستانه خانوم اگر ایمیل بزنم و راجع به یه موضوعی کمک بخوام جواب میدی؟راستی ما هم رشته ای هستیما!منم نرم افزار خوندم

جواب می دم نسیم جان

دوست خاموش یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 10:37

سلام. من که وبلاگ ندارم بازم میتونم سوال بپرسم؟
البته همیشه میخونمت و مطمئنا از آی پی می فهمی.
اگر میشه پرسید منم میخواستم اسم واقعی شما و آقا متین رو بدونم.
مرسی.

بهت ایمیل زدم

پرنده خانوم یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 10:50

سلام مستانه جونمممممممم:*
مرسی از کامنتی مهربونت خانومی:*
من دیر رسیدم ولی عذر شرعی و رسمی داشتم:دی
پس میتونم الانم سوال بپرسسسسسسسمممممممممممم:))
دوست دارم اسم کوچیک تو و متین خان رو بدونم:)
بوووووووووووووس:*

جواب دادم

برای فردا... یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 12:45 http://www.ta-asemoon.persianblog .ir

واااااااای فضولی
من اسم جفتتونو می خوام بدونم

الان میام بهت می گم

فاطمه یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 13:09 http://fatima62.persianblog.ir

وای عجب بازی جالبی! من الان قلبم تاپ تاپ داره می زنه! من همیشه وبلاگتو می خونم و واقعا لذت می برم. اما خب خیلی وقتا کامنت نمیذارم که امیدوارم منو ببخشی
راستش من مدت هاست دوست دارم اسم واقعیت رو بدونم. کلی هم تا حالا سعی کردم از شواهد و قرائن(از رو دوستای مشترکمون) بفهمم اسمتو ولی به نتیجه ای نرسیدم
حالا اگه خواستی منو از این فضولی نجات بده

یه ذره نجاتت دادم :دی

پریناز یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 13:25

سلااام مستانه جون...منم یه سوالی بپرسم؟
زندگی مجردی براتون بهتربوده یا متاهلی؟؟

راستی همچنان خیلییییی دوستون دارم

متاهلی

لطف داری عزیزم

پریناز یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 13:29

چه بامزه ان شاالله همیشه ی همیشه خوشبخت باشید
از صمیم قلبم براتون آرزو میکنم

:)

فیروزه یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 13:58

یه بار بلاگ قبلیت رو معرفی کردی که من اون روزها دسترسی به نت نداشتم و بعدشم تنبلی کردم که رمز اون مطلب رو بپرسم ازت ...
میشه آدرس بدی بهم!؟

bihoosh.persianblog.ir

آ ر ا م یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 14:54

اااااا، خوب منم اسم شما دوتا رو میخوام بدونم

دیشب یه کامنت نوشتم نفرستادم آیا؟

رشته ی دانشگاهیت هم تا اونجا که یادم میاد ننوشتی چی بوده، میشه بگی؟

احساست نسبت به متین بعد از ازدواج؟ (خوب میدونم مطمئنا خواهی گفت که دوسش داری، میخوام یه قیاس بکنی نسبت به قبل از ازدواج)

فکر کنم نفرستادی.

رشته ام نرم افزار بود و الان شبکه می خونم.

حسم نسبت به متین هنوز دوست داشتنه اما یه دوست داشتن متفاوت. یه جور آرومتر...خودمونی تر...

قسمت آخر کامنتت رو سانسور کردم ولی میام بهت جواب می دم

پریا یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 15:06 http://persomme.blogspot.com/

مستانه؟دلم میخواد ببینمت.از سربند همون سی دی که گذاشتین سر راه یه دوست که بیاد برداره.یادته؟از سربند همون دلم خواست ببیمنت.میشه؟این مهمترین سوال منه

پریا باید اعتراف کنم که تو من رو دیدی... توی مدرسه... همکلاسی بودیم...
نمی دونی چه اعتراف سختی بود پریا... و نمی دونی چقدر دوست دارم پریا...

دیبا یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 15:09 http://diba1365.blogfa.com

سلام مستانه جان.خوبی؟من بعدمدتها به وبت سرزدم والآن این پستو دیدم.هنوزم جواب میدی آیا؟
سوالم اینه که اسم واقعیتون یعنی هم خودت هم متین خان چیه ؟

میام برات کامنت می ذارم

نرگس یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 15:10 http://narsis259.persianblog.ir

سلام مستانه جون. من الان جند ماهه که باهات آشنا شدمو همیشه وبلاگت رو میخونم ولی به قولی خاموش. البته دوست داشتم باهات دوست بشم ولی چون دوست دارم دوطرفه باشه و وبلاکم خیلی وقته تعطیله فعلا فقط می خوندمت. خیلی از شخصیتت خوشم میاد. و اما سوالام کامنت بعدی

منتظرم عزیزم...

نرگس یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 16:03 http://narsis259.persianblog.com

خوب من کلا آدم فضولی هستم.(میدونم خصوصیت بدیه ولی خوب هستم دیگه)
و اما سوالام:
۱- تا چه حد مذهبی هستی؟
۲- آیا این آرامشی که تو نوشته هات موج میزنه توی زندگیت هم وجود داره؟
۳-این یه ذره خصوصی تره. کدوم دانشگاه درس خوندی؟
۴- آخ اگه میشد عکست یا خودت رو ببینم چقدر خوب میشد نه؟؟؟
۵- میدونم پررو شدم ولی میشه اسم واقعیتم بدونم؟اگرم بگی نه ناراحت نمیشم
بسه دیگه خیلییی روم زیاد شده میدونم
دوستت دارم دوست جون جدیدم.بوووس

۱- تا حد متوسط رو به بالا
۲- اکثر اوقات
۳- علم و صنعت
۴- اگه توی فیس بوک باشی می شه
۵- میام خصوصی بهت می گم

:*

بهار یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 16:52

مستانه جون من می خواستم جواب سوالم رو از کامنتات بگیرم ولی نشد. خب چیکار کنم خیلی دلم می خواد اسم واقعی تو و همسرت رو بدونم. خیلی خیلی هم غریبه نیستم، وقتی وبلاگ داشتم توی لینکات بودم. "زندگی عاشقانه ی من"... همیشه می خونمت و خیلی دوستت دارم. :*

لطف داری عزیزم. میام بهت می گم

دیبا یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 17:09 http://www.diba1365.blogfa.com

مرسی مستانه جان/خصوصی اش کردم

:)

sahar یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 18:03

khob in che jooriye ke esmeto be hame migi? khob yeho begoo khiyale hame va mano rahat kon
dige:D
che joori mishe too face book addetun kard?be che esmi oonja hastin? man esmam sahar yaryane khoshhal misham jozve feriendat basham

توی فیس بوک add کردمت. اسمم همونجا می بینی دیگه

sara123 یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 19:38

mastaneh jan dir amadam! manam esmeto doost daram bedoonam va too face book bebinamet, midoonam zeeyadeh, weblog ham nadaram! emailamo mizaram ageh khasti:

سارا جان ایمیلی که دادی توی فیس بوک پیدا نکرد. حتی اسم و فامیلت هم اونجوری که توی ایمیلت بود توی فیس بوک پیدا نشد. یه بار دیگه آدرس و اسم و فامیلت رو برام بذار

روانی یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 20:47 http://1psycho.blogfa.com

منم هم اسم میخوام هم عکس

عکس فقط توی فیس بوک

اسم هم می رسم خدمتتوم

نینا یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 21:18

مستانه جون میشه اسم واقعی خودتو آقا متین رو به منم بگی؟
چه قدر آدم میتونه فضول باشه هااااااا!!!!!!!!!!!!

ایمیل می زنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد