بیرون سالن اصلی نشسته بودیم تا در باز شه. روبروم عکس بزرگی بود که کنارش نوشته بود پانتهآ بهرام - در نقش نورا. و تمام این مدتی که من اونجا نشسته بودم حس میکردم چه شباهت عجیبیه بین پانتهآ و ویولت.
شاید از نظر ظاهری این شباهت زیاد نباشه. ولی حسی که نوشتههای ویولت به من میده خیلی شبیه حسیه که بازی پانتهآ بهرام بهم میده.
وارد سالن شدیم و سن تاریک شد. اول بازیگری که وارد صحنه شد، پانتهآ بود. سرتا پا بنفش پوشیده بود!
سلام حاج خانوم
دیدم تووب پرتقالی نظر گذاشته بودی
گفت م بیام سلامی بکنم و بپرسم چرا دیگه به من سر نمیزنی و احوالم رو نمی پرسی
من که گاه به گاه میام
ولی ............
خطائی و خبطی سر از زده که نباید میزد؟
قهری؟
شرمنده ام ولی راستش من شما رو به جا نمیارم...
قشنگ بود مستانه؟ بریم ما هم یعنی به نظرت؟
قشنگ بود. خیلی... اما فکر کنم فردا پس فردا تموم شه. بذار چک کنم
چه جالب
اتفاقا صورت ویولت و پانتآ خیلی شبیه به همه... چقدر جالب که بنفش تنش بوده
چه تآتری بود مستانه جان؟
تاتر نورا
خصوصی داری!
یکمیشو توضیح میدی
ندا جان موضوع اصلیش راجع به رابطه یه زن و شوهر بود. اشتباهی که زن کرده بود و برخوردی که مرد با این اشتباه داشت