دیروز بدو بدو رفتم سه کیلو آلبالو خریدم و همون جور که علی بازی میکرد تند تند شستمشون و ساقههاشون رو جدا کردم.
یه مقداریش رو ریختم توی یه ظرف شیشهای و مقدار لازم نمک و سرکه ریختم روش و یه گوشه یخچال قایمش کردم که فعلا دیده نشه و تا عمل اومدنش بهش ناخنک نزنیم.
یه مقدار دیگهاش رو ریختم توی یه ظرف پلاستیکی و گذاشتم توی فریزر برای آلبالوپلو!
یه مقدار دیگهاش رو هم تا علی خوابید، تند تند هستههاش رو در آوردم و ریختم توی یه قابلمه و شکر رو ریختم روش و گذاشتم تا امروز صبح.
یه کمی دیگهاش رو هم نگه داشتم توی یخچال برای خوردن و آشامیدن.
امروز صبح قابلمه شکر و آلبالو رو گذاشتم روی گاز و یه ظرف مربای خوشمزه و اندکی شربت خوشمزهتر ازش استخراج کردم. البته توقعم از مقدار شربتش بیشتر بود.
حالا هم منتظرم شب بشه و متین بیاد و در آخرین فرصتهای باقی مونده تا ماه رمضون یه قوری چای آلبالو درست کنم.
خوب که چی؟! هیچی خواستم بگم از هر انگشتم یه هنر میریزه!
افرررین هم ترشی هم مربا هم شربت هم فریزری
به به چه مامان هنرمندی
به به! به به! :دی
واااااااااااااااااااای چه جالب!!!منم همه ی اینکارارو انجام دادم
فقط یادم رف برای چایی کمی نگه دارما!!
منم تا حالا چایی درست نکردم. اولین باره می خوام امتحان کنم.
باریکلاااااااااااااااااا افرین زرنگ شدیااااااااا
:))))))))) یعنی یادته چقدر تنبل بودم؟؟؟؟؟
likeeeeeeeeeeeeeeee
:******
میگم نمیشه فقط شربت البالو درست کرد و مرباشو درست نکنیم
اخه هیشکی تو خونه ما مربا خور نیست میمونه حیف میشه
افرین مامان کدبانوو و هنرمند.افرین
اولش نمی گفتی ۳ کیلو تا همه فکر کنیم که خیلی بوده
تجربه ثابت کرده بهم که آلبالو برای آلبالوپلو رو بهتره که دون کرد و بعد فریز کرد چون بعد که یح بزنه دون کردنش خیلی سخت میشه ... با تشکر
نوش جان
چرا آپ نمیکنی؟
خب جمعه اس حوصله ی آدم سر میره...
سلام
وای خانمی معلومه که از هر انگشتت یه هنر می ریزه!
با یه میوه کوچولو چه کارا که نکردی!
آفررررین
شاد باشی
روزات یاسمنی
سلام دوستی...خوفی؟ اگه به وبم بیایو باهم دوس بشیم خوشحال میشم[گل]
چرا هیچ کی آپ نمیکنه آخه؟
حداقل تو آپ کن. اگه اشتباه نکنم سالگرد ازدباجت بود
هنوز چند روز بیشتر روزه نگرفتید بابا...
سالگردتون مبارک
سلام مستانه جان. خوبی؟ طاعات قبول گلم. با تاخیر مامان شدنت مبارک پسر نازت دیدم خدا بهتون ببخشتش.ببخشید ال سی دی لپ تاپم خراب شده بود تازه درست شده خیلی دلم برای همتون تنگ شده بود.راستی مثل اینکه برام رمز گذاشته بودی البته الان نه چند ماه پیش اگه پیدا کردم میخونم ممنون.
عزیزم اون چندتا پست چیز خوبی نیست و حالا که دیگه تقریبا حل شده به نظرم بهتره نخونیشون.
آخ دهنم آب افتاد دلم به تاپ تاپ افتاد
سلام مستانه جون
بعد از مدت ها فرصتی پیش اومد و دوباره افتخار همراهیت رو دارم..
با وجود ۹ ماه و اندی دیرکرد اما باز تبریک...
مادر شدنت رو تبریک می گم..ان شاالله زیر سایه لطف پروردگار جلیل و مادروپدر گلش بزرگشه..
اما امروز عوض این چند ماه رو درآوردم و حسابی خوندمت..
راستی...من رمز می خوام!واسه اون چند تا پستت..البته اگه شخصی نیستا..
حاج علی آقا رو ببوس
عزیزم اون چندتا پست چیز خوبی نیست و حالا که دیگه تقریبا حل شده به نظرم بهتره نخونیشون.
سلام
وبلاگ من شیر می خوام مامان
http://we-need-neocate.blogfa.com/
به به چه کدبانوووووووووووو
پس کامنت من کو؟
مستانه کجاییییی
سرگرم علی داری هستی مامان جون
یه سری هم به اینجا بزن
چرا آپ نمیکنی مستانه جان؟
خب آدم نگران میشه
مستانه خیلی خیلی اتفاقی وبلاگتو پیدا کردم و اومدم خوندم.دلم خواست که بدونمبا متین چطوری اشنا شدی واسه همین تمامه دیروزواز صبح تا شب تمومه ارشیوه وبلگتوخوندم.از عشقتون از پایداریش خوشحال شدم و کلیم توی دلم بهت حسودی کردم.تند تند توی ذهنم تصورکردم که کاش شوهرمنم مث اقا متین برام نامه بنویسه (ز=زندگی)برای تولدم اونطوری سورپرایزم کنه و حتی پایه ی وبلاگ نویسیم باشه و هرازگاهی اینجا یه چیزی بنویسه .درکش بالا باشه.خیلی ازخوشبختیت خوشحالم...اما فک کنم مستانه و متین "یدونه "باشن...روی ماه نینیتو از طرف من ببوس