هفته پیش علی رو بردم نمایشگاه کتاب. با تصوری که از بخش کودکان توی بچگی خودم داشتم. یادمه اون موقعها بعضی از برنامه های تلویزیونی میومدن اونجا برنامه اجرا می کردن. نمایشهای عروسکی و جا برای نقاشی و بازی بچه ها هم بود.
ولی تصورم کاملا اشتباه بود و نمایشگاه کودکان هم یه چیزی بود شبیه نمایشگاه بزرگترها. با این تفاوت که رنگ و لعاب و موسیقی بیشتری داشت.
البته پشیمون نیستم که رفتم. کلا علی پایه بیرون رفتن و جاهای شلوغ و پر سرو صداست. یکی دوتا کتاب و سی دی هم خریدیم.
یکیش سی دی بارون میاد جر جر کانون پرورش بود که با اینکه 8 دقیقه بیشتر نیست ولی خیلی دوست داشتنیه و پر از نقاشیهای دلنشین و شعر و آهنگ زیبا.
به هر حال بعد که از در نمایشگاه اومدیم بیرون تبلیغ نمایشگاه اسباب بازی رو دیدم که حدس زدم احتمالا اونجا باید جای بهتری باشه. بعد هم توی وبلاگ گلابتون بانو فهمیدم که احتمالا حدسم درسته.
حالا این هفته ایشالا می برمش اونجا.
من امسال هنوز نرفتم ولی پارسال با امیررضا رفتیم و هرچی بن داشتیم برای امیر خریدیم.
در مورد نمایشگاه اسباب بازی یه بار بوستان گفتگو رفتم که دیگه پام رو نمی زارم از بس وحشتناک بود خصوصا برای بچه ها.
منم خیلی دلم میخواست برم بخش کودکان و برای بچه های خواهر شوهر هدیه بخرم
اما خریدای من و همسرک برای خونه آیندمون انشالله انرژی برای این کار نذاشت
سلام وبلاگتون خیلی خوب بود امیدوارم موف باشین .به وبلاگ منم بیایین خوشهال می شم
کجایی نیستی؟
مستانه کوشی دختر؟
خوبی؟ چقد کم پیدایی؟
لطفا به وبلاگ من سر بزنید
خوشحال میشم
مستانه کجایی؟؟؟؟؟؟؟
چقدر تنبل شدی دختر!
بعد 5سال اتفاقی اومدم وبتون
کجایی خانوووم؟
خیلی وقته کم پیدایی
مستانهههههه؟؟؟؟
کجایی دختر؟؟؟ تو که اینقد بی معرفت نبودی؟؟؟
چرا هیجی نمیگی؟؟؟ نکنه از اینجا رفتی؟؟؟
کجایی مستانه جان؟ نگرانت شدم. از خودت یه خبر بده. علی کوچولو خوبه؟ همه چی روبراهه؟
سلام
به طور اتفاقی وارد وبتون شدم واقعا دست نوشته هاتون خواستنیه باورتون میشه از بعد افطار نشستم و می خونم.......
زندگیتون سرشار از زیبایی
مستانه من این همه هی رفتم اومدم نوشتم کجایی؟؟؟؟
نه جواب نه چیزی نه اصلا کامنتی