تو کیستی که این چنین مرا دچار کرده ای؟

  

نمی دونم اقتضای سنش هست یا نه.  ولی خیلی بدون تمرکزه. یعنی برای نوشتن یک صفحه مشق ده بار از سر میز بلند میشه، خوراکی می‌خوره، آهنگ می‌ذاره،  یه چیزی پیدا می‌کنه باهاش ور بره، بازیگوشی می‌کنه، می‌ره سر کشوها و وسایلش رو بیرون می‌ریزه  و خلاصه آخرش به خاطر طولانی شدن کارهاش هم خودش اذیت می‌شه هم من. 

فقط هم موقع مشق نوشتن این طوری نیست. کلا تمام کارهاش همین‌جوریه. یک دلیل اصلیش شاید اینه که می‌خواد از همه چیز سردربیاره. یعنی اگر کوچکترین صدایی بیاد تا نفهمه چی بود و از کجا میاد دست برنمی‌داره، بارها شده وقتی خوابه من و متین آروم در مورد یه چیزی با هم حرف زدیم و تا دیده داریم آروم حرف می‌زنیم و دقیق نمی‌فهمه چی می‌گیم از خواب بلند شده اومده ببینه چه خبره!

  

البته که این خصوصیتش با اینکه ظاهرا زیاد خوب نیست، خوبی‌هایی هم داره. مثلا اینکه بارها آدمها رو از آسانسور نجات داده! چون توی کل آپارتمان تنها کسی بوده که صدای زنگ آسانسور رو شنیده!

    


در حال تعمیر لپ تاپ وسط خوندن درس فارسی و همزمان آواز خوندن




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد