پرتاب کردن توپ یک خاصیت خیلی خوب دارد. دقیقاً نمی دانم چیست. مردم بیشتری باید توپ پرتاب کنند. ما باید چیزی را پرتاب کنیم. تک تکمان. در آن صورت همه چیز طور دیگری به نظر می رسد و ما شادتر خواهیم بود.
منبع: ابَر ابله - ارلند لو
نمی دانم عشق؛
همین حس شتابزده ایست؛تا دقایقی که ناگزیر می آید
دقایقی که سال عوض می شود
ماهی قرمز، در تنگ گیج می خوردو زمانی برسم که تو آمده باشی ... بس که این روزها بی قرارم.
این چند ماه که منتظرت بودم
به اندازۀ چند سال نگذشت.
به اندازۀ همین چند ماه گذشت.
اما فهمیدم:
ماه یعنی چه.
روز یعنی چه.
لحظه یعنی چه.
این چند ماه گذشت و فهمیدم:
گذشتن، زمان، انتظار یعنی چه...
افشین یداللهی
امکان نداره برم اینجا (+) و از دیدن نقاشیهای بینظیر و تاملبرانگیزش و نوشتههای زیباش غرق لذت نشم...
خیلی خوشحالم که پیدات کردم ساره...
جنی، آبجیم، تبهکار کثیفی بود. اون واسه خاطر پول، زن یه مرتیکه بیشعور شد. و به مدت سی سال هر روز و هر ساعت اون رو میچاپید. هر جور که میخواین حساب کنین، حتی از لحاظ حرفهای این کثیفترین شیوه دزدیه .
اعترافات یک سارق مادرزاد - وودی آلن