هوای مطبوع این دو سه شب اخیر و البته ایوون بزرگ جلوی خونه که در واقع پشت بوم طبقه پایینیهاست و اینکه توی ایوون از هیچجا پیدا نیست چون به قول گلدختر خونهی ما آخرین خونه و آخرین طبقه توی این شهر درندشته، چند شبی بود که قلقلکمون میداد که شب رو بیرون بخوابیم. اما ترس از بارون مانع میشد. تا اینکه بالاخره دیشب تشکهامون رو بردیم بیرون پهن کردیم و زیر آسمون دراز کشیدیم.
آسمون ابری بود و ستارهها تک تک و با فاصله از هم چشمک میزدن. من پرنورترین ستاره رو انتخاب کردم و به متین گفتم این ستارهی منه. ستارهی تو کدومه؟
- مستانه یادته همیشه میگفتی دوست داری خونهات سقف نداشته باشه؟ یادته میگفتی دوست داری همیشه آسمون رو بالای سرت ببینی تا یادت نره که برای پرواز کردن اومدی توی این دنیا؟
- آره یادمه.
- مستانه خونهی ما سقف نداره. همونطور که تو میخواستی. شاید برای اینکه پرواز کردن رو فراموش نکنیم.
حرفهای متین من رو پرت کرد توی یه دنیای دیگه. توی دنیایی که توی رویاهام برای آیندهام ساخته بودم و حالا وقت ساختنش شده...
- مستانه شما هم بچه بودین رو پشت بوم میخوابیدین؟
- آره.
خونهی خودمون هیچ وقت پشتبوم نداشت. اما خونهی هر دوتا پدربزرگهام پشتبوم داشت. یکی یه پشتبوم تمیز و خوشگل و یکی یه پشتبوم کاهگلی که همیشه بوی خاک نم زده میداد.
هوا سرد بود. پتو رو تا رو صورتم کشیده بودم بالا و فقط بینیم بیرون بود که بتونم نفس بکشم. توی خواب چند بار بال پشهها به بینیم گیر کرد و از خواب بیدارم کرد. متین هم از ترس پشهها خوابش نبرده بود.
مجبور شدیم بساطمون رو جمع کنیم و برگردیم توی اتاق. اما امروز هر جوری شده یه پشهبند میخرم تا بیشتر از این، این شبهای قشنگ رو از دست ندیم.
سلام ... خوبی؟
ما هر وقت که آخر هفته ها میریم طالقان ، وسوسه میشم که شب روی تراس بخوابم به یاد قدیم ها که ردیفی جا مینداختیم روی پشت بوم کاهگلی مامان بزرگ خدا بیامرزم (مامان بابام) اما این روزها ترس از جک و جونور (مخصوصاْ گربه! میترسم صبح بلند بشم ببینم یه گربه یا روباه توی بغلم خوابیده باشه!!!!) نمیزاره ...
مستانه نمی دونی طالقان شبها چه آسمان قشنگی داره (شایدم میدونی ) ... انگار که وقتی دستت رو دراز کنی میتونی تک تک ستاره ها رو لمس کنی
مواظب خودت باش ...
اخی خیلی باحال بود
و این گونه بود که گل دختر معروف شد...
ولی خدائیش اگه این دفعه دلم براتون تنگ شد میرم پشت بوم خونمون بعد آخرین چراغی که روشنه (تو همون شمالی ترین شرق تهران) می بینم...بعد یه بوس می فرستم بیاد واست....
تازه قراره دفعه دیگه بیام ایون وایسم کلی خیره شم و فکر کنم....
(دوساعت پیش میخواستم کامنت بذارم که برق رفت...با تاخیر)
منم بچه بودم پشت بوم میخوابیدیم
راستی یه عکس از ویو خونتون و بالکنتون بزار باشه
همین جا بزار نه اون بغل لطفا
امشب خوش بگذره پس
وایییییییییی مستانه جونم
چه حسی داری الان تو خونه خودتونین
آخی اون خونه کوچولو رو یادته که با متین اجارهاش کرده بودین
اصلا فک میکردی یه روزی راحت و آسوده با هم برین تو یه خونه مشترک و شبها کنار هم بخوابین ؟
وای منم از این خونهها میخوام !
من و لوک دربند جو گیر شده بودیم میخواستیم همونجا رو کوه یه خونه درست کنیم !
می دونی از چی خیلی خوشم اومد ؟
خیلی راحت و آسوده عروسی رو برگزار کردین
با آرامش
ایموشن بوس نداره اینجا ؟! پس [بوسسسسسسس]
سلام مستانه جونم
خوبی ؟
ما تو حیاط خوابیدیم اما رو پشت بوم تا حالا نه
ولی خوابیدن زیر آسمون خدا خیلی صفا داره
خوش باشین!
من صبح اومدم برات کامنت گذاشتم ولی هنگ کرد و من نتونستم اووول بشم
تازشم خدا رو شکر که همه چیز مرتبه
بعد هم اینکه پشه ها خیلی بی ادبن
مستانه جان کاش زودتر پیدات کرده بودم... اینجا رو که می خونم لبخند به لبام می شینه... خوشحالم که هنوز آدمایی با روح لطیف وجود دارن... خوشبخت باشی دوست دیر یافته م
منم پشت بوم موووووووووووخوااااااااام
مستانه جان چه کیفی داره پشت بوم خوابی
مگه هنوز توی تهران همچین خونه ای پیدا میشه
میتونی بگی خونت حدودا کدوم منطقه است
وای از دست پشه ها شما از پشت بوم فرار کردین ما باید ا تو اتاق فرار کنیم
چون بنده پنجره را باز میذارم
بعد شم اتاقت خیلی قشنگه
خوشبخت باشین
مستانه گلم از ته قلبم برات آرزوی خوشبختی می کنم و امیدوارم خوشبخت بشی عزیزم... واای می بینی آدم تو خونه خودش چه آرامشی داره...
چه خوشگل بوده؟
دلم خواست
منم بچگیام رو پشت بوم میخوابیدم ...
خیلی کیف میداد
سلام
پشت بوم این روزها خیلی همه گیر شده ...
امان از زیر زمین ها ...