مستانه جان،
میگویی که قبلاً هم برایت اتفاق افتاده و چیز مهمی نیست...
میگویی که این بار بهتر بود که روی صندلی نشسته بودی و دفعههای قبل ایستاده بودی...
میگویی که شاید به خاطر غذای دیشب بوده و سردیت شده...
میگویی...
و من به خاطر میآورم؛
یک هفته تنهایی...
24 ساعت گریه...
یک همراهِ ناهمراه...
...
و من به خاطر میآورم؛
بوسهی نیمه شبت را با آن همه ناملایمتها...
صدایی شبیه خروج روحی خسته از بدنی خستهتر ...
جسد بیجان رهاشدهات را روی صندلی...
و من به خاطر میآورم؛
جیغهایم را چونان که تو را "از دست رفته" دیدم.
تلاشهایم را برای برگرداندن تو، شاید از دنیایی دیگر...
سنگینی جسم بیروحت را در آغوش مضطرب و وحشت زدهام.
سیلیهایی که به صورت گرامیت زدم تا مگر دوباره بیابمت...
و من به خاطر میسپرم؛
در حقت جفا کردم، سخت و سنگین و ناروا و تلخ.
به خاطر میسپرم؛
پشت هر قطره اشکی هزار سال تنهایی و دلتنگی نهفته است؛ آدمها را که تنها بگذاری، دلشان میشکند و گریه میکنند...
به خاطر میسپرم؛
تو می گویی مهم نبوده و تکراریست، اما من میدانم که خدا تو را دوباره به من هدیه داد...
فراموش نمیکنم؛
اگر برای 3 ثانیه حضورت را در زندگیام حس نکنم.... فراموش کن، نوشتن ندارد...
پ.ن: فکر میکردم نوشتهی متین اونقدر واضح هست که نیازی به توضیح بیشتر وجود نداره. اما...
اتفاقی که افتاده بود این بود که من برای چند ثانیه بیهوش شده بودم!
برای دوتاتون آرزوی سعادت و سلامت میکنم..... امیدوارم که این عشق همیشه به همین گرمی باشه....
نگران شدم.... چی شده بود مستانه؟
متین! سه بار خوندم و اشکهام بالاخره شکست داد این بغض لعنتی رو.... متین! مواظب دوست من... مواظب عشق خودت... مواظب نازنین یار ما باش!
چقدر این نوشته جذاب بود و به خاطر موندنی . مستانه جان میبینی متین چقدر داره خودشو سرزنش میکنه و این خیلی عالیه وقتی که یه نفر پی به اشتباهش میبره و میتونه بهش اعتراف کنه . نمیدونم چه اتفاقی بینتون افتاده بوده ولی مطمئنم که الان و در این لحظه عاشقانه هاتون پایدارتر و جاودانی تر شده
چقدر قلم روونی داری آقامتین...
خدا مستانه رو هم برای شما هم ما دوستاش حفظ کنه...
نمیدونم چی شده بوده اما همیشه این موارد زمانی اتفاق می افته که طرف مقابلمون نیاز به تلنگر داره...
مستانه چش ده بود؟ خوبی الان؟!
خوبم الان
* چی شده بود
مستانه جون خوندن پستهاتون بد جوری بهم آرامش داد.من لینکتون کردم
اتفاقی افتاده بود؟ خوشحالم که ظاهرا به خیر گذشته.
امیدوارم دیگه این اتفاقا تکرار نشن آخی چقدر به این آقا متین سخت گذشته. خوب و خوش باشین همیشه
نمی دونم چی بگم/ انشااله روزهای شادی در انتظارتون باشه. آمین.
چی شده بود؟
سلام گلی خانوم.طوری شده بود؟ لطف می کنی جواب این عزیزان رو بدی که چی شده بود.؟ البته اگه فضولی نباشه. چون واقعا من یکی یه احساس بدی بهم دست داد.نگرانتون شدم.
مستانه تو برای چند لحظه چه اتفاقی برات افتاده
وای من یه فکر بد اومد تو ذهنم خدا کنه اون نبوده باشه
وای نههه
مستانه جونم مواظب خودت باش
امیدوارم دیگه همچین روی مثه اون روز رو تجربه نکنید هیچ وقت
خوشالم که فقط چند ثانیه بوده... بیشتر مراقب باشین... امیدوارم دیگه پیش نیاد :)
خدا رو شکر که بخیر گذشته
بعضی وقتها چه زود دیر می شود ...
سلامممممممممممم:)
بابا کشتین همه رو شما دو تا! خب گناه داره یه ملت رو میذارین تو کف!!