چند شب پیش وسط یه خواب پر ماجرا رفتم در ایوونمون رو باز کردم و دیدم پنج سانت برف توی ایوون نشسته. حالا توی خواب میدونستم الان تابستونه و هوا اونقدر گرمه که امکان نداره این برف واقعی باشه. ولی خیلی هیجان زده شده بودم و خیلی ذوقزده دستم رو کردم لای برفا! یخ یخ بود! یعنی قشنگ توی خواب سرماش رو حس میکردم و از بس هیجان زده شده بودم از خواب پریدم.
شاید خیلی عجیب نباشه که آدم توی خواب از حسهای پنج گانهاش استفاده کنه. یعنی دیدن و شنیدن که توی خواب کاملا طبیعیه. ولی من تا حالا تجربه استفاده از حس لامسه رو توی خواب نداشتم و برای همین خیلی برام عجیب و هیجان انگیز بود!
سلام مستانه جون .
خوبی
عزیزم شاید تا حالا هیچ دعوتی با کامنت نشده ولی خوب من اولینم.
مستانه جون انشاالله ۱۶ جشن حنابندونه و ۱۸ هم جشن عروسی .چون فعلا کارتها رو سفارش ندادیم تصمیم هم داشتیم بعد گرفتن کارتها بیاییم تهران و کارتها رو پخش کنیم ولی خوب به دلیل زیادددددی کار نشد.انشالله منتظر مستانه جون و آقا متین هستیم.باعث افتخار منه که تو مجلسم باشی
ای وای تاییدی نبود...
به هر حال
ارتباط این عکس با خوابت خیلی زیاد است. حس نوشته را افزایش می دهد. من عاشق خوابهایی هستم که حس لامسه درشان نقش دارد.
چه حس جالبی... وقتی تعریف میکردی مجسم کردم قشنگ.
خوش به حالت خابهای خنک میبینی
هوا که خیلی گرمه
این روحت بوده که در غیابت خودش رو به یه جای خنک رسونده بوده.
اااااااااااااااااااااااااهههههه... خوش به حالت... من دیشب از گرما خوابم نبرد.... مردم مرفه بی درد چه خوابایی می بینن
عنوز اینترنت اداره قطعه
خاک عالم.... اون بالاییه من بودم
سلاممممممممم:)
خوش به حالت.. من که تو خوابم از گرما خفه میشم!!
تو ۲- ۳ تا وبلاگ دیگه ام که رفتم در مورد خواباشون نوشته بودن. جالب بود برام.
چه جالب!
خانمی من تو خواب دیدم که اسم اون دوست وبلاگی نیلوفره ! البته میدونستم تو دنیای مجازی اسمش چیزه دیگس!
این حس رو تجربه کردم
گاهی عمق درد بوده و گاهی عمق شادی
ولی سرما رو نه
من شنیدم برف خوشبختی و برکته!امیدوارم زندگیت پر از این ۲ باشه.پست قبلیت رو هم خوندم چقدر روز قشنگی داشتی!