استیصال


دلم می خواد یه کاغذ بردارم و خط خطیش کنم. اونقدر محکم خط بکشم که کاغذ سوراخ بشه و جای خودکار روی جلد کتاب زیریش بمونه.



من نگرانم. نگران تینا، نگران طوطیا، نگران متین، نگران ایران و ...


اما انقدر ناتوانم که حتی نمی تونم این نگرانی رو بهشون نشون بدم.


خدایا حواست بهشون، بهمون هست؟




پ.ن: بی خیال! پست پایین رو بخونین!


نظرات 8 + ارسال نظر
نارنجدونه سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 20:43

ایسالله که خیره

ترانه سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 20:47

مستانه جون اگه بابت این نگرانی ها کاری از دستت برمیاد،سریع دست به کار شو،اگر هم نه که این نگرانی ها رو رها کن...

رضا سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 20:53

با دیدن این پست بدتر نگران شدم

نگران نشو. من هیچ خبری ندارم. من حتی به تینا زنگ هم نزدم :(

پت سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 20:54 http://chocoholic.persianblog.ir

مستانه جان نگران نباش.. نگرانی تو با خیلی از مردم دیگه مشترکه.. تنها نیستی..

نازگل سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 22:43 http://withmeforever.persianblog.ir/

خوب یه کاغذ بردار و همون کاری که گفتیو روش انجام بده شاید کمی آرومت کنه.همه نگرانن چه میشه کرد؟؟

تینا چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 00:04

اینهمه خوبی و مهربونی تو انگار نفس هامو گرم تر می کنه... دوستت دارم رفیق ... میدونم دعاهات چقدر اثر داره... دعام کن مستانه ی قشنگ و دوست داشتنی من

FAFA چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 07:56 http://www.longliveahmad.blogfa.com

دیگه دوستم نداری که بهم سر نمی زنی؟ اما من دوستت دارم و همیشه می خونمت...

باتو چهارشنبه 14 مرداد 1388 ساعت 09:23

کاش میشد کاری کرد . منم خیلی نگران تینا هستم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد