شرم


سوم دبستان که بودم یه معلم ورزش داشتیم که یادم نیس چرا، ولی یادمه اصلا دوستش نداشتم و خب این موضوع رو به دو سه تا از دوستام گفته بودم.


یه روز معلم ورزش اومد سر کلاس و شروع کرد به حضور غیاب. به اسم من که رسید گفت: "تو همون مستانه‌ای که از من بدت میاد؟"

ترس برم داشت ولی حتی به ذهنمم نرسید که بهتره موضوع رو انکار کنم. فقط با شرمندگی سرم رو انداختم پایین و در حالیکه زیرچشمی دوتا بغل‌دستی‌هام رو نگاه می‌کردم گفتم: "کی بهتون گفته؟"


بگذریم که بعد از اون کلی تلاش کرد دل من رو به دست بیاره و یه کاری کنه من دوستش داشته باشم و تا حدی هم موفق شد.


دیروز موقع ناهار با همکارا صحبت کار و رئیس جدیدمون بود که من بی‌هوا گفتم من اصلا ازش خوشم نمیاد و اینجوریه و اونجوریه و ... یهو یاد قضیه معلم ورزشمون افتادم و زل زدم تو چشمای همکارام. از نگاه و شیطنت توی چشم‌های یکی دوتاشون برمی‌اومد که همین امروز برن پیش رئیس و ...


رئیسمون یکی دو ساعت صبحها میاد اینجا و یکی دو ساعت عصرها. این بود که امروز دیر اومدم سرکار و عصر هم دو ساعت زودتر می‌رم. به امید اینکه تا فردا قضیه رو فراموش کرده باشه یا حداقل باهاش کنار اومده باشه!


نظرات 12 + ارسال نظر
ساره دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 13:29

انقد از آدمای دهن لق خودشیرین بدم میاد

نارنجدونه دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 13:36

وااااااچه بچه ی مسخره ای حال میده بگیری از میخ طویله آویزونش کنی

زهرا دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 13:53

یعنی الان تو این سن و سالبا این همه برو بیاممکنه کسی بره و یه نفرو لو بده ایا

ترانه دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 14:10 http://zendegihaa.blogspot.com

عجب ملت فضولی
همیشه باید مراقب باشی که هر حرفی رو نزنی، کارمندهای محترم راپرت میدن (درست نوشتم )

گلابتون دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 15:39 http://golabi-golabatoon.persianblog.ir/

شایدم سعی کرد دلتو به دست بیاره! البته اگه متین خان بذاره ....

سایه دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 16:33 http://didarema.persianblog.ir

ی خیال رئیس. تو که میخوای از اونجا بری حالا بذار بفهم ته دلت چی میگذره .

غزلک دوشنبه 3 اسفند 1388 ساعت 21:01 http://yeghazalak.blogsot.com

خب بفهمه. شاید اینم مثل معلم ورزش یه کاری کرد دلتو بدست بیاره

شهره سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 00:22 http://http://kocheyezendegi.blogfa.com/

شایدم اصلا از این خبرها نباشه خانمی.....

ساچلی سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 00:23 http://sacheli.blogfa.com

یعنی همکارات ممکنه برن بگن مستانه ازت خوشش نمیاد...نه بابا غیر ممنکنه

راهنما سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 02:22

رفتارت منو یاد یه حدیث انداخت :)

چه حدیثی؟

FAFA سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 09:58 http://www.longliveahmad.blogfa.com

حالا تو اینجوری من قشنگ جلوی روی خود طرف ضایع میشم چون تا از پیشم میره شروع میکنم به نشون دادن تنفرم و اغلب اوقات هم اون برمی گرده و نتیجه اینکه همه حرفا و عکس العملای من رو متوجه شده و دیگه افتضاحی به بار می یاد که نگو...

راهنما سه‌شنبه 4 اسفند 1388 ساعت 16:45

"مروت این است که در نهان نکنی، آنچه را که در عیان از آن شرم داری"
موردی مثل برای شما که اگر فاش بشه، باعث شرمندگی می‌شه.
وای اگر پرده ز اسرار بیفتد روزی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد