اشتباه


می‌گفت داشته از جلوی آگاهی رد می‌شده که یهو یه مامور پریده توی ماشینش و بهش گفته ماشینش لیزینگی بوده و اقساطش رو نداده و باید ماشینش رو بخوابونن توی پارکینگ تا تکلیفش روشن بشه و هرچی هم گفته بوده که من ماشینم لیزینگی نبوده و پولش رو نقد دادم، ماموره گوشش بدهکار نبوده.


اینا رو خودش می‌گفت ولی راستش انقدر حرفهاش عجیب بود که نمی‌شد باور کرد.

اگه ماشین شاکی داره خوب میان به آدرس، شکایت نامه رو نشون می‌دن و ماشین رو می‌برن. نمیان که همین‌جوری الکی وسط خیابون بگیرن ببرنش!


راستش ما پیش خودمون گفتیم لابد دختر سوار ماشینش بوده و به خاطر این طرح حجاب ماشینش رو خوابوندن و این حرفها رو هم سرهم کرده که خودش رو توجیه کنه.


صبح زنگ زدن بهش، صدای گوشی بلند بود و ما از این ور یه چیزایی از حرفهاشون رو می‌فهمیدیم. بهش گفتن بیا ماشینت رو بردار و ببر! اشتباه شده!


ما خیلی شرمنده شدیم! به خاطر فکر اشتباهی که کرده بودیم. اما من موندم اون مامورای آگاهی چی؟ اصلا شرمنده شدن؟ آخه این دیگه چه جور اشتباهیه؟


نظرات 8 + ارسال نظر
آزاده سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 11:09 http://dalanebehesht.blogfa.com

دو روزه سحرخیز شدمااااا...
اولین نفر کامنت میذارم برات!

ای بابا...
این همه جوونای مردم تیکه پاره شدن...
این همه اشتباه توی بیمارستانها می شه..این همه میلیونی پول توی حساب مردم جابه جا می شه و مردم رو به سکته می ندازن عین خیالشون نیست عزیزم...
چه ساده شدی تو مستانه جان!

خانوم گلی سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 11:35 http://www.m-ylife2.persianblog.ir

چه چیزا که آدم نمی بینه و نمی شنوه!

بانو.حکایت همچنان باقیست سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 12:55 http://savoy.persianblog.ir

زیاد تعجب نکنین .. ماجرا اونقدرام تعجب برانگیز و غیر قابل باور نیست چون اینجا مملکت گل و بلبل و صاحب زمانه ..
ضمن اینکه طفلک مامور کلانتری ماشین لازم داشته زن و بچشو ببره تفریح .. دوست دخترشو سوار کنه .. بره خواستگاری وووووو خب چاره ای نبوده جزاینکه به مفاد قانونی بیشمار مملکت گل و بلبل که بزرگترین و مهمترین قانونش همانا بی قانونیست استناد کنه و .... آره عزیزم ! قصه این بوده

راما سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 13:20 http://missymemol.blogfa.com

ای مساته جان اونا اینقدر پر رو شدن که به روی خودشون نمیارن

روزانه های ما سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 13:52

یه بار مامورای پلیس راه داشتن یکی رو تعقیب می کردن تو جاده طرف درمیره اینااشتباهی داشتن ماشین داداش منو تعقیب می کردن.دخترشم کوچولو بود تو ماشین.
هی می دیدن پلیسداره یکی رو تعقیب می کنه داشتن قصه می گفتن که دزدی کردن و اینا نگو پلیس طرف رو گم کرده داره داداش منو تعقیب می کنه و هی ایست میده اینم چون دیده به اونیکی ماشین ایست میداده توقف نمی کنه و پلیس سمت ماشین داداش من تیراندازی می کنه لاستیک رو نشونه گرفته بوده می خوره به رینگش.... دخترش وحشت می کنه فکر کن صدای تیر....با اون نشانه گیری دقیق! پلیس حتی معذرت هم نمیخوادا! میاد می بینه اشتباه شده دوباره سوار ماشینش میشه میره که مجرم رو پیدا کنه که صدفرسخ دورتر فرار کرده بوده.
فقط بگین ماشاللا!

غزلک سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 15:18

اصلا مگه میدونن شرمنده شدن چیه!؟

فیروزه سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 15:47

خدا لعنتشون کنه که هر روز یه بازی جدید در میارن!

فرزاد کافه چی سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 16:10 http://cafepechpech.blogsky.com

مملکت بی در و پیکر که میگن هاااا٬ اینه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد