بازی چشمها


روی صندلی یکی مونده به آخر نشسته بودم. اتوبوس خلوت بود. دوتا دختر دبیرستانی چندتا صندلی جلوتر نشسته بودن و با هم پچ پچ می‌کردن.یه مرد با لباس رنگی و یه سطل کوچیک رنگ توی قسمت مردونه ایستاده بود. پشتش به من بود. مثل همه‌ی مسافرای دیگه.


چشمهای هیچ کدومشون رو نمی‌دیدم. تنها چشمهایی که می‌دیدم، انعکاس چشمهای راننده بود توی آیینه‌ی جلوی ماشین. جوون بود. با چشمها و موهای خرمایی. اما نگاهش رنگ و رو نداشت. خسته بود و ابروهاش خم شده بود به سمت داخل. معلوم بود تو فکره.


اتوبوس آروم و بی سروصدا پیچهای شهرک رو طی می‌کرد و پایین می‌رفت. پشت هیچ کدوم از پیچها چیز تازه‌ای نبود. توی هیچ کدوم از ایستگاه ها هم مسافری نبود.

کم‌کم سرعت اتوبوس بیشتر شده بود. سراشیبی بود و اتوبوسی که توی هیچ ایستگاهی واینستاده بود.


از پیچ آخر هم گذشت. ایستگاه آخر هم خالی بود. راننده پاش رو روی پدال گاز فشار داد. سرعت اتوبوس بیشتر شد. اما هنوز چندمتر بیشتر نرفته بود که محکم ترمز کرد.


توی آینه نگاه کردم. اخمهای راننده از هم باز شده بود و یه لبخند بزرگ روی لبش نشسته بود.  چند لحظه بعد دختری دوان دوان خودش رو به اتوبوس رسوند و سوار شد. روی لبش لبخند بود. قبل از اینکه روی صندلی بنشینه برگشت و به چشم‌های توی آیینه نگاه کرد. چشم‌های توی آیینه برق زد.


دختر روی صندلی جلو نشست و اتوبوس راه افتاد.


 

نظرات 11 + ارسال نظر
نارنجدونه سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 14:14

نسبت داشتم اون وقت یا نه آقای راننده مسافر دوست بودن

فیروزه سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 14:21

لابد مسافر هر روزش بوده؟! یا میشناختن هم رو؟!

تینا سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 14:46 http://asemoone-tina

مرسی اینهمه هشیاری نسبت به اطراف و وقایع

تینا سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 14:47 http://asemoone-tina

وا... فیروزه جون ... عکس بغل آیدیت کووووو؟؟؟‌ بی حواس !!

بهاره سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 15:46 http://rouzmaregiha.blogsky.com

آخی... یادش بخیر دوران عاشقی و قرارهای یواشکی
چقدر خوبه که اینهمه حواست به محیط پیرامونت هست مستانه جانم

متین سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 16:07

فکر کنم این پست از نتایج پست قبلیه!
خوشحالم خالی خالی

سحر (درنگ) سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 18:03

چقدر قشنـــــــــــــــــــــــگ

دلژین سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 19:52 http://drdeljeen.com

حتما مسافر همیشگیش بوده و راننده هر روز انتظارش رو میکشه

خانوم سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 23:27 http://khanoomstory.blogsky.com

راننده ها هم دل دارن خوب...

دفتر شماره 13 سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 23:54

حتما می شناختتش... چیز عجیبی نیست

fafa چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 10:23 http://www.longliveahmad.blogfa.com

بعدش این آهنگ می چسبه برق نگاهت صورت ماهت چشمای نازت دل عاشق نوازت می کشه منو می کشه منو می بره... از آقای امـــــــــید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد