تا سوریه...


شب رسیدیم ماکو و خونه‌ی دوست متین موندیم و صبح از مرز بازرگان وارد ترکیه شدیم. با یه ون رفتیم تا نزدیکترین شهر ترکیه به مرز (Doğubeyazıt) و اونجا سوار اتوبوس شدیم به مقصد شهری نزدیک به مرز ترکیه و سوریه (Gaziantep).


اوایل مسیر کوهستانی بود. کوه‌هایی که یک سره با برف پوشیده بودن و برخی از مناظر دو رنگ بیشتر نبودن. آبی آسمون و سفیدی برف...



از اواسط مسیر برفها کمتر شد، اما هنوز هوا سرد بود و سبزی بهار به چشم نمیومد. دریاچه‌ی وان هم توی مسیرمون بود...



اواخر مسیر نمی‌دونم چه شکلی بود. چون هوا تاریک شده بود و چیزی دیده نمی‌شد. نصف شب رسیدیم و رفتیم یه هتل و خوابیدیم. صبح تا ظهر وقت داشتیم و یه دوری توی شهر زدیم.




 ناهار رو توی ترکیه خوردیم و بعد با یه ماشین وارد سوریه شدیم...


 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
پریا چهارشنبه 10 فروردین 1390 ساعت 17:08

زیارتت قبول عزیزدلم
پس رفته ای اورفا و سوریه و دمعشق
زیارتت قبول

خانمه چهارشنبه 10 فروردین 1390 ساعت 23:46 http://aghahehkhanomeh.wordpress.com/

عیدت مبارک .
زیارت قبول.
چه بی سر و صدا رفتی زیارت

نسیم پنج‌شنبه 11 فروردین 1390 ساعت 00:59 http://www.ava1389.blogsky.com

رسیدن بخیر خانومی
زیارت قبول

نارنجدونه پنج‌شنبه 11 فروردین 1390 ساعت 02:52

چه جالب امشب حرفشو میزدیم که واسه تابستون بریم ماشالله شما تصمیم گیریتونم خوبه ها زیارت قبول عکسا چه با صفا شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد