پالمیرا

 

و اما شهر تاریخی پالمیرا مقصد نهاییمون توی سوریه بود.



شهری که توی صحرا قرار داشت و به دوره های تاریخی مختلفی تعلق داشته و اشکانیان هم در ساخت شهر نقش داشتند اما بعدها رومیها به این شهر مسلط شدند و کلا معماریهای ایرانی و رومی توش دیده می‌شد. در مورد این شهر شاید بهتر از اینکه حرف بزنم بهتر باشه عکس بذارم.






یه نکته جالبی که در مورد این شهر وجود داشت این بود که می گفتن طلوع و غروب خورشید اینجا واقعا دیدنیه و موقع غروب همه توریستها جمع شده بودند کنار یه قلعه‌ای که روی کوه قرار داشت و بهترین منظره رو برای دیدن خورشید داشت.




این شهر یه موزه هم داشت که سر مجسمه‌ها و تصاویر روی قبرها و مومیاییها و کلا چیزای باارزش رو اونجا نگه داشته بودن.

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
خانم سین شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 08:57

ببخشید اون وقت عکس از طلوع چرا نگذاشتی؟ هان

فلفل بانو شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:43

منم رفتم سوریه ولی چرا اینجاها نرفتم !
راستی قضیه اون دختر پایینیه چیه؟هان بگو مردم از فضولی

فائزه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:50

هیچ وقت فکر نمیکردم سوریه این همه جای قشنگ داشته باشه

نارنجدونه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 18:39

تعریف پالمیرا رو خیلی توی کتاب رویای بابک خوندم خیلی قشنگه

آلما سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 13:29

چقدر جالب با اینکه از تخت جمشید عمرش کمتره اما به مراتب از تخت جمشید سالم تر مونده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد