هی عکسش رو جلوم باز میکنم. هی زل میزنم به چشمهاش و هی به این فکر میکنم که این چشمها همون چشمهاییه که من میشناختم؟ همون چشمهایی که اولین بار توی زندگیم غرق شدن رو بهم یاد دادن؟
شک دارم، به این که این چشمها هنوز همون چشمها باشن... دو به شکم که شش آخر رو هم وارد کنم و دکمه سبز رو فشار بدم، یا اینکه گوشی رو بندازم اون ور و با همون تصویر زیبایی که ازش توی ذهن و قلبم دارم زندگی کنم؟ دو به شکم!
حالا از کجا میدونی که انقدر فرق کرده؟
همه آدمها تو مرور زمان عوض میشن...
شش آخر رو هم وارد کن و دکمه سبز رو فشار بده...
تردید نکن و کار رو به اتمام برسون ۶ رو بزن و بعد هم کلید سبز
در عوض هیچ وقت توی این شک نخواهی ماند هرچند نتیجه مطلوب نباشد
چه حس مشترک سختی. بعد از مدت ها عکسش رو تو فیس بوک دیدم. اونی نیست که می شناختم. حالا دیگه مطمئنم
شش اخر هم وارد کن و خیال خودت رو راحت کن..چقدر با تصویر زیبا زندگی کنیم؟باید با حقیقت رو به رو شد
بگذار خاطره بماند برای همیشه.