رویدادهای هوشمند


زندگی چیز عجیب غریبیه! مال من که اینجوریه! هروقت از بالا بهش نگاه کنم شگفت‌زده می‌شم. توی تمام اتفاق‌های زندگیم یه هوشمندی جریان داره. تمام اتفاقهای تلخ و شیرینش هوشمندانه رخ دادن.

نمی‌دونم چه جوری توضیحش بدم. ولی می‌تونم یه مثال ساده‌اش رو براتون تعریف کنم:

"این ترم یه پروژه داشتیم که چند روز پیش به صورت اینترنتی تحویل استاد دادیم ولی از قبل قرار بود حضوری هم تحویل بدیم یعنی بریم دانشگاه و در حضور استاد اجراش کنیم. چند روز گذشت و خبری از استاد نبود که تعیین کنه چه روزی برای تحویل حضوری بریم. من ایمیل زدم به استاد و پرسیدم کی باید بیایم دانشگاه. استاد هم جواب داد چون دانشگاه تعطیله بی‌خیال تحویل حضوری شده. طبیعتا توی این جور مواقع دانشجوها خوشحال می‌شن. ولی برخلاف انتظار چندتا از بچه‌ها به استاد اصرار کردند که تحویل حضوری بذاره. استدلالشون هم این بود که خیلی زحمت کشیدیم و شما باید حاصل زحمت‌هامون رو ببینین!

استاد هم توی رودربایستی قبول کرد.


امروز رفتم دانشگاه. زود رسیده بودم و از اونجایی که دانشکده کلا تعطیل بود و در همه کلاسها و سایت و ... بسته بود نشسته بودم روی پله‌ها.

نشسته بودم روی پله‌ها که یه اتفاق شگفت‌انگیز افتاد. یک نفر اومد از کنارم رد شد و رفت بالا. من رو نشناخت. ولی من شناختمش. ستاره بود. نمی‌تونم بگم دوستم بود. ولی یه آدمی بود که توی یه برهه از زمان خیلی توی زندگیم تاثیر داشت و شاید بشه گفت منم همونقدر توی زندگیش تاثیر داشتم. آدمی که شاید خودش رو فراموش کرده بودم ولی تاثیراتش توی زندگیم قابل انکار و قابل نادیده گرفتن نیست. شماره‌اش رو ازش گرفتم و قرار شد به زودی دوباره هم رو ببینیم."


حالا همه حرفم اینه. اگه من اون روز به استاد ایمیل نمی‌زدم، اگه استاد توی رودربایستی نمی‌موند، اگه امروز من زود نمی‌رسیدم، اگه در یکی از کلاسها باز بود و من می‌رفتم توی کلاس می‌نشستم، اگه همه این رویدادهای هوشمندانه نمی‌افتاد، اون وقت من ستاره رو نمی‌دیدم و کسی چه می‌دونه نقشه هوشمندانه‌ی بعدی چیه و من و ستاره قراره بعد از این چه نقشی رو توی زندگی هم بازی کنیم...

 

  

نظرات 13 + ارسال نظر
ره گذر شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 15:04 http://andaruni.blogsky.com

سلام
جالبه این هوشمندانه دیدن وقایع. واقعا هم همینطوره.

خاتون شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 17:45

من هم از این خاطره ها زیاد دارم یه جورایی انگار خدا یک راهی میگذاره جلوی پای آدم.

لبخند خانوم شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 21:21 http://labkhandkhanoom.blogsky.com/

واقعا" همین طوره. من به جریان ازدواجم که فکر می کنم هنگ می کنم!!امیدوارم نقش خیلی خوبی رو تو زندگی هم بازی کنید بعد از این.
:*

روشنک یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 00:49

آدم را می ترسونی

تنهایی پرهیاهو یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 02:21 http://khoneye-dele-mane.blogfa.com

ایشالا همه اش تاثیرات مثبت و قشنگ باشه

نازنین مریم یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 03:03 http://my-life90.persianblog.ir

هیچ چیز این دنیا اتفاقی نیست..همش از قبل برنامه ریزی شده..حتی وقتی به خیابون میرسیم و تاکسی درست از جلوی پامون رد میشه و ما دیرمون شده و کلی به شانس بدمون فوش میدیدم اونم برنامه ریزی شده هستش..

بهارین یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 07:20 http://baharin.blogsky.com

همه اتفاقات تو زندگی برنامه ریزی شده است...
خدا میدونه چکار کنه که آدمها به سمتی برن که لیاقتشون هست..

fafa یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 09:05 http://www.longliveahmad.blogfa.com

اره ادم می مونه که چطور این اتفاقات رو اینقدر دقیق کنار هم چیده ... ایشالا بهترین ها برات رقم بخوره

فلفل بانو یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 09:20

ککککککککککککککاملاموافقم

تینا یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 11:57

این عکس چیه؟

به نظرم یه جور رولرکوستره پیچ در پیچه...

زهرا یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 13:16 http://Zizififi.persianblog.ir

خدا کنه همیشه تمام این مسایل هوشمندانه برات شیرین باشه

مریم یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 14:10 http://www.myutopias.blogfa.com

یه بار از ایت الله جوادی املی شنیدم همه چیه دنیا سر جای دقیق خودشه.مثل اینکه اگر ۸ رو از بین ۷ و ۹ برداری هیچ جای دیگه ای نداری که بذاریش

روجا یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 14:45

سوال یه مقدار بی ربط
شما flash forward فصل دوم رو هم دیدی؟

فصل دوم نداره اصلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد