شهر کوچک

 

اون شهر کوچیک چسبیده به اصفهان رو خیلی دوست داشتم. همیشه برام پر از حسهای خوب بود. حتی اون روزی که همه سیاه‌پوش بودن و گریه می‌کردن و من همراه بچه‌ها توی اتاق بی‌خبر از همه‌جا سرمون به بازی خودمون گرم بود.

 

حالا اما اون شهر کوچیک بزرگتر شده. من بزرگتر شدم. اون بچه‌ها بزرگتر شدن و آدم‌های سیاه‌پوش پا به سن گذاشتن. حالا اما اون شهر برای من به جز حسهای خوب، حسهای تلخ هم به همراه داره.

 

درد کشیدن پسرعمو که همسن و سال منه. خم شدن پشت عمو. پدربزرگی که مجبوره با لمس کردن در و دیوار راهش رو پیدا کنه و ... 


اما حقیقت اینه که هنوز هم این شهر کوچیک چسبیده به اصفهان رو خیلی دوست دارم. شهری که توش پر از آدمهاییه که دوستشون دارم و دوستم دارن. حقیقت اینه که با وجود تمام تلخیها، با وجود تمام دلتنگیم برای متین و با وجود دردهای گاه و بی‌گاهم، این سفر چند روزه برام پر بوده از حس خوب دوست داشتن...

  

نظرات 8 + ارسال نظر
شادی یکشنبه 2 بهمن 1390 ساعت 20:54 http://shadi2022.persianblog.ir/

خداروشکر.

بااین حس خوب کلیییییییییییییی حال آدم عوض میشه.

hiva دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 07:58

khush amadi hamshahri

زهرا دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 09:01 http://zizififi

همیشه از جاهایی که به ادم حس خوب میده خوشم میومده

شهریار دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 09:50 http://irangardish.blogfa.com

سلام و درود
سفرخوش

صفورا دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 18:56 http://bahareomr-2.blogfa.com

سلام . آره واقعا همینطوره میشه اسم اون شهر چسبیده به اصفهانو بگی ممنون.

صدا دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 20:58

دنیا یه حسن بزرگ داره. اونم اینه که میگذره.
آدما یه حسن بزرگ دارن که بالاخره فراموش می کنن.
انشاا... همه چیز خوب میشه مستانه جون.

ساچلی پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 11:57 http://helgha.blogfa,com

فراموش کردن تو...

مثل اب خوردن بود...

از ان آب هایی که می پرد توی گلو

و

سالها سرفه می کنی ....

نرگس پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 20:59 http://fereshtekuchulu.blogfa.com

چه خوب... در هر صورت خاطرات خوب اونجا زیاد داری... و آدمهایی که در غم یا شادی باشن دوستشون داری و برای همین انرژی می گیری...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد