غلیان احساسات

 

خداییش من دیگه روم نمی‌شه اینجا چیزی بنویسم! بیام چی بنویسم؟ از احساساتم موقعی که صدای قلبش رو شنیدم بنویسم؟ یا از حسم موقعی که اولین عکسش رو دیدم؟


به خدا منم منتظر بودم احساساتم غلیان کنه و اشکهام تیلیک تیلیک بچکه! ولی نه! نشد. 


روی تخت سونوگرافی، موقعی که دکتر گفت ایناهاش پیداش کردم و یه موجود بی‌شکل رو نشونم داد و گفت قدش 22 میلی‌متره، فقط لبخند زدم. ولی موقعی که صدای تند ضربان قلبش رو از بلندگو پخش کرد و گفت 160تا می‌زنه، دیگه نتونستم جلوی خنده‌ام رو بگیرم و بعد هم که متین اومد و صداش رو شنید و با هم بهش خندیدیم!

 

نظرات 39 + ارسال نظر
فیروزه دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 14:55

آخی ... ایشالا سلامت باشه
اینجوری که نوشتی یعنی داری میگی هنوز بی احساسی؟!

آره! همین رو می خواستم بگم

سین بانو دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 14:55

ای وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای کفتر من قلبشم می زنه...

کی بود پس می گفت من نی نی می خوام؟ می ترسم نه ماه دیگه بیای بگی یه بچه متولد شده نیم متره! منم هیچ حسی بهش ندارم..
ینی چی آخه؟

نه دیگه قول می دم به دنیا که اومد دوستش داشته باشم

بازیگوش دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 15:03 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

زنو شوهر هر دو خوشالیییین این کوجاش بده ایا؟

خیلی هم خوبه تازه! برای بچه هم خوبه اصلا. از الان یاد می گیره اگه کسی بهش خندید ناراحت نشه.

سوفیا دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 15:26 http://biomrzendegan.blogfa.com

دوستان نگران نباشین اگه دیدم خیلی وضع وخیمه خودم بزرگش می کنم.

تو برو پایان نامه خودت رو بزرگ کن!

بهی دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 15:51

همش خودم و تصور میکنم که اگه یه ضربان 160 تایی تو شیکمم بزنه چه حسی دارم، خدا حفظش کنه

نتیجه تصوراتت چیه؟ چه حسی داری؟

قاسم دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 15:52 http://altapeh.blogfa.com

سلام ..
الهی که این خنده ها همیشه موندگار باشه ..

ممنونم

مامان امیدرضا دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 16:06

وای چه شیرین یادش بخیر

عزیزم ایشالا دوباره تجربه اش کنی (اگه دوست داری البته!)

روناک دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 16:08 http://www.ronal88.persianblog.ir

اتفاقا به نظر من تو مادر فوق العاده با احساسی میشی...اینو مطمئنم....قبلا هم بها گقتم تو یه شخصیت فوق العاده پر احساس و مهربون و عاشق داری شاید مثل خیلی ها نشون نمیدی ولی آخرشی عزیزم.
خوش به حالت بچه شما.کاش من بچه شما بودم

امیدوارم این طوری باشه که می گی روناک جان!

هانیه دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 17:14 http://aztobato.persianblog.ir

می ترسم وقتی برای منم پیش اومد همینطوری بشم!!

خب حالا امتحان کن ببینیم چه طوری میشی.

sahar دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 17:22

mobarake azizam,be nazare manam khande dare ta gerye,in to fahange mast ke melat ham to shadi ham to narahati geryeh mikonan,khoshhal bash ke raftaret adi boode ,akhe yani chi gerye

خب اونم اشک شوقه! به نظرم خیلی چیزی نیست که توی فرهنگ یه جا باشه، بیشتر یه حس درونیه.

لبخند دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 17:25 http://ye-asheghaneye-aram.persianblog.ir

ای جانممممم. خوب هر کسی حسشو یه جوری ابراز میکنه. تو هم خندیدی چه اشکالی داره. خیلی هم خوبه.

بچه ی من دوبرابر بچه توئه! فک کن

غزال دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 18:05 http://mygoldendays.persianblog.ir

آخیش از بس مردم واسه همه چیز کلی احساسات دارن داشتم از خودم نا امید میشدم.
ولی اخرش ادم پر میشه از احساس!

نه بابا. ناامید نشو. هرکی یه جوریه. خودت رو همین جوری که هستی بپذیر.

این مرد دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 19:24 http://www.inmard.blogfa.com

مهم و قشنگ همینه که با خودت و احساست صادقی. فکر کنم اون کوچولو اگه این یه مورد رو فقط از مادرش یاد بگیره، خیلی خیلی بیشتر بدردش بخوره.

لطف دارین. امیدوارم این طوری بشه...

روزانه های ما دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 20:36

الهی که قلبش ۱۰۰ سال مثل ساعت بزنه!

قربونت برم.

م.کوچک دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 22:01 http://mkouchak.blogfa.com

ای جانم . . .
مردها یه لذت رو هیج وقت تجربه نمیکنن:
مادر شدن.


سلام

پدر بودن هم البته حس عجیبی باید باشه.

خاتون دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 23:21

خوبه شما خندیدین من انگار که دارم فیلم مستند می بینم بعد از شنیدن صدای قلبش گفتم ااااا چه جالب تازه تا مدت ها در اکثر مواقع هم یادم نبود که باردارم. من الان توی ماه آخر هستم و تازه یکم احساساتی شدم . براتون آرزوی سلامتی دارم

ایشالا که به سلامتی به دنیا میاد و کلی عشق براتون به همراه میاره.

sahar دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 23:46

man pezeshki mikhoonam! too bakhshe zanan ke boodim(bimarestane akbar abadi) avalin bar ke sedaye ghalbe bache ro shenidam ye hesse kheili khoobi behem dast dad:) ma bayad yad migereftim probe sonogeraphy ro koja bezarim ta sedaye ghalb bache ro peida konim! besh migan FHR: Feta Heart Rate!! hameye maman hayi ke oonja boodan faghat labkhand mizadand:) kasi kare khassi nakard ke alan be to beshe goft bi ehsasa!:)
l

آخی. کار شما هم به جز سختیهاش چیزای جالب هم زیاد داره.

رامک سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 00:04 http://letterbox.blogfa.com

باز خوبه سوفیا هست!

آنا سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 00:51 http://annakhanoom.persianblog.ir

حالا صبر کن تکوناش شروع بشه و هر روز یه موجود زنده تو وجودت تکون بخوره اون وقت بهت میگم
وقتی اون شکم قلمبتو نگاه میکنی که این ور اون ور میشه دیگه نمیتونی جلوی احساساتتو ببگیری

ببینیم و تعریف کنیم!

مریم (شیرازی) سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 01:23

سلام عزیزم
ممنونم قابل دونستی و آدرس جدیدت رو به منم دادی

قابلی نداشت

زهرا سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 09:44 http://zizififi

هنوز مونده اون حسه بیاد تو وجودت مستانه...بذار ورجه ورجه هاشو شروع کنه

منتظر می مونم

مهربانوت سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:12 http://http:www.mehrbaanoot.blogsky.com

چه باحالی تو مستانه جون:)

لطف داری عزیزم

دختر بزرگه بابایی سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:26

سلام. کلا خانوادگی با احساسید.
در ضمن از حالا به نی نی نخندید. من اینجا وکیل مدافعش هستم.

فک کن اون دیگه چه با احساسی می شه.

فلورین سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:27 http://flourin.blogfa.com

مستانه جان
وب جدیدت رو تبریک میگم
میدونم که اینجا هم ژر میشه از مطالب زیبا و دلنشین

خوففففف حقیقتش منم فک میکنم که هیچ احساسی نخواهم داشت ولی با همکارهای مامان ( اونهایی که مادرند) صحبت میکنن میگن که اولش طبیعیه ولی بعدش انقده با احساس میشی

مرسی عزیزم.

امیدوارم این طوری باشه که می گی...

بانوے باران سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:28 http://paaraand.persianblog.ir/

چه خوب
مبارکه

ممنون. سلامت باشی.

قاصدک سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:48

عزیزم .. شاید منم توی این موقعیت خنده ام بگیره ..
فکر کن .. اولین عکسش . آخی عزیزم

من ولی اصلا فکر نمی کردم خنده ام بگیره.

رویا سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 10:57 http://ahoyekheyal.persianblog.ir

همین خندیدن یعنی اون صدای ضربان قلب،احساستون رو قلقلک داده دیگه

آره قلقلکمون که داد واقعا!

مریم سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 11:26 http://aabadi.blogfa.com

عزیززززززززززم

همه لبخند می زنند. نگران نباش. خیلی طبیعیه. مراقب خودت و خودش باش

مرسی از دلداریت. چشم...

الی سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 12:33 http://e-motamedi.persianblog.ir/

ایشالله که سلامت باشه و همیشه در کنار هم سه تایی شاد باشید

ممنون الی جونم

میرزا بنویس سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 14:01 http://daftardastak.persianblog.ir

خیلی باحالین شما دو تا. من کلی به کار شما خندیدم. زنده باشید.

سلامت باشی عزیزم :)

فهیمه سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 16:11 http://manozendegi904.blogfa.com

سلام عزیزم امیدوارم سالم باشه کوچولوت همین که خندیدی کلی ذوق داشتی دیگه
راستی منم بلینک خوشحال میشم
http://manozendegi904.blogfa.com/
خاطرات من و همسرم از دوردستها

مرسی.
چشم. لینکت رو اضافه می کنم

مـــریم بـانو سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 17:04

کامنتم اومد آیـــا؟؟ الووووو

نچ!

مـــریم بـانو سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 17:06

وا پس چرا اون کامنت طولانیه که نوشتم نمیـاد آیـا؟؟؟

نمی دونم.

مـــریم بـانو سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 17:08

وووووووی خدا باورم نمیشه مستانه، تو دلت نی نی داری....حس مادرانه هم حالا میاد کم کم..من هی خودمو تصور میکنم وقتی نی نی داشته باشم حسم چه جوریه! هم مثه تو هستم هم نیستم!! نمیدونم...


در هر حال امیدوارم نی نیت سالم و سلامت باشه همیشه:*

امیدوارم این اتفاق قشنگ رو تجربه کنی و احساسات قشنگی رو تجربه کنی.

سوفیا سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 17:42 http://biomrzendegan.blogfa.com

هزار تا از این پایان نامه ها فدای یه میلیمترش! عزیز خاله!

چه خاله ی با احساسی!

تینا سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 23:35 http://yerooz-yejaei.blogfa.com

واااااای الهی من قلبون اون ضربان قلبت بشم نینی ملوسم. این مامانتم ، بگم دروغ بده یاد میگیری! داره سربه سرت میذاره هاااا وگرنه کلیم ذوقیده و خوشحال شده و یه عالمه احساس خرجت کرده. تو یه وقت به دل نگیریا نفسک اینا شوخیه! ایشالا اومدی تو دنیامون قشنگ متوجه میشی نانازم. میگم مستانه جان نمیخوای یه وبلاگ ملوس مخصوص نینیمون درست کنی؟ میخوادااا. راستی مشکلی واسه اون آدرس پیش اومده که اومدی اینجا؟ مواظب 22 میلیمتریمون و خودتم باش خانمی

تینا سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 23:58 http://yerooz-yejaei.blogfa.com

من نمیدونم کامنت قبلیم چی شد؟ یعنی واسه پستهای قبلتر گذاشتم اشتباهی؟ حالا ولش کن!مستانه جان اومدم بگم که من دختر خالم که الآن نینیش 1.5 سالشه کتابهای یه انتشاراتیو از همون زمان بارداریش و بعد به دنیا اومدنش که بچه هر ماه چی میفهمه چی میخواد و کلا همه چیو ، گرفتو خیلیم راضی بود گفتم اگه دوست داشتی حتما میپرسم ازش و میگم بهت

باران چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 12:09 http://barancheckcheck.blogfa.com

واااااااااااااااااااااااااااااااااای
مستانه جونم
خیــــــــــــــــلی تبریک می گم
خوش به حال نی نی با این مامان و بایای گل
(چرا از این آدمک های بوس کننده نداری؟ به حال بوس)

شیده شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 12:19

آخخخی نازی
فکر کنم منم بخندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد