دعا


چند بار تا حالا اومدم یه چیزی بنویسم ولی هربار با خودم گفتم امشب ساچلی میاد می نویسه که مشکل حل شده، فردا خبر می ده که همسرش سلامتیش رو به دست آورده و ...


حالا هم اگه نوشتم برای اینه که این چند روز به یادش باشین و برای سلامتی همسرش دعا کنین. وگرنه هنوز هم با تمام وجود امیدوارم که امشب یا فردا یا خیلی خیلی زود ساچلی معجزه زندگیش رو ببینه.


اگه لابه لای دعاهاتون جایی باقی موند برای من هم دعا کنین.



پ.ن: دوست عزیزی که بدون نام برام کامنت خصوصی گذاشته بودی، کامنتهات ناراحتم نمی کنه. فقط لطفا یه آدرس ایمیل برام بذار که بتونم بهت جواب بدم.
 
نظرات 6 + ارسال نظر
بانوی اجاره ای جمعه 3 آذر 1391 ساعت 02:50 http://wf3.blogsky.com/

بابت همه دعای خوب آمین .

هیما جمعه 3 آذر 1391 ساعت 22:10 http://www.hima77.blogfa.com

امیدوارم این معجره اتفاق بیفته و ساچلی با خبر خوش بیاد بنویسه

پریسا مامان امیرارسلان یکشنبه 5 آذر 1391 ساعت 23:16

تو این لحظه فقط برای شوهر ساچلی عزیز سلامتی می خوام از خدا....ممنون از محبتت مستانه عزیز

آری یکشنبه 5 آذر 1391 ساعت 23:34 http://ary-f.blogfa.com

انشالله مشکل ساچلی حل بشه و خداوند سلامت رو برای همه بیماران به خونه هاشون بفرسته
راستی منم رمز برا نوشته قبلیت؟

قاصدک دوشنبه 6 آذر 1391 ساعت 11:51

مستانه جان رمز رو برات فرستادم گرفتی؟

ساره سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 00:24 http://sareheh.persianblog.ir

چقدر از وبلاگستان دور شدم، خبر ساچلی رو نمی دونستم اصلا، الان رفتم وبلاگش رو دیدم... خدا کمکشون کنه به حق دل شکسته ی خانوم زینب:(

تو یکی از این مراسمای عزاداری که رفته بودم یه خانومی با یه پسر کوچولو تو بغلش تو پاسیو قدم می زد که آروم کنه بچه رو، نمی دونم چرا همه ش فکر می کردم خیلی شبیه توئه... خلاصه که حساااااااااااابی یادت بودم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد