پنج ماهگی


امروز در آستانه پنج ماهگی علی رو بردیم چکآپ. قدش 65 سانت شده و وزنش 7 و 400. دیگه قطره آهنش رو باید شروع کنم و البته دکتر گفت کم کم بهش غذا هم بدم. ایشالا از بیست و نهم که پنج ماهش تموم شد فرینی و حریره رو براش شروع می‌کنم.


آدم باورش نمی‌شه. ولی حتی فکر اینکه برای این فسقلیها غذا درست کنی و با قاشق بذاری توی دهانشون هم لذت‌بخشه.


و اما آخرین کاری که علی یاد گرفته اینه که وقتی می‌خوابه روی ملحفه، یه گوشه‌اش رو می‌گیره توی دستش و همون جوری باهاش قل می‌زنه و چند دور می‌زنه و لای ملحفه گم می‌شه. اولین بار که این کار رو کرد نمی‌دونستم بهش بخندم یا برم نجاتش بدم. وقتی هم درش آوردم اصلا به روی خودش نیاورد که اون تو گیر کرده بوده و فقط یه لبخند تحویلم داد.



یه کار دیگه‌اش هم اینه که می‌ره می‌چسبه به میزها و مبلها و هی سرش رو می‌کوبونه بهشون. هی هربار هم محکم تر می‌کوبونه. فکر کنم می‌خواد بدونه آستانه دردش چقدره.


* عکس تزیینی است! 

 

نظرات 18 + ارسال نظر
لبخند بانو سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 18:47 http://labkhandam.blogsky.com/

نازی به این علی وچولوتون
یعنی چی عکس تزئینیه؟
مگه خود علی نیست؟

یعنی اینجا خودش ملحفه رو نپیچیده دورش من پیچوندم

S e P i D e H سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 19:19

خیلی من این جیگرُ دوسش دارم، با اون شیرین کاری هاش

خیلی لطف داری عزیزم

ماه مون سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 19:30

وای قربون این عکس تزئینی

لبخند سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 20:48 http://ye-asheghaneye-aram.persianblog.ir

مبارک باشه عزیزم پنج ماهگیش. چه عکس بانمکی

مرسی لبخند جانم.

memole سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 22:31

احیانا کسی تا حالا این فسقلی رو نچلونده محکم بوسش کنه یا گازش بگیره ؟

پس حواستون باشه چون مطمئنن دور از چشم شما حتما اینکار رو میکنه

منن بودم قورتش میدادم ،قیافشو چه ناز نگا میکنه

:)) آره! عمه اش! البته علی هم یه جیغی زد که همه فهمیدن.

راما سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 22:55 http://missymemol.blogfa.com

یه روز میام میخورمش ها
نازنینی مستانه

تشریف بیار عزیز دلم.

زهرا چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 06:52 http://zizififi

مستانه میگن شربت آهن برای دندون بچه بده.باعث خراب شدنشون میشه.خیلی مواظب باش که موقع دادن شربت به علی جان روی دندونش نریزه...خدا حفظش کنه علی رو برات.ماشاالله خیلیییییییییی بانمکه.خیلی

فعلا که خبری از دندون نیست.

مرسی عزیزم

پری چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 07:52 http://mavatorobche.persianblog.ir

عزیزم ماشالا چه خوردنی شده.غذا دادن به بچه ها خیلی لذت بخشه.وقتی کیان من دهنشو مثل گنجشک برا قاشق فرنی باز میکنه خیلی بامزست.منم 2 هفتس به کیان فرنی میدم .میخوام از فردا هم سوپ رو براش شروع کنم.

آخی. پس کیان غذاخور شده حسابی.

فلفل بانو چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 08:53

ای وای عزیزم چرا کلشو میکوبه به مبل! نازی دردش میاد آخه
چه خوب که از پنج ماهگی میشه بهش کمکی داد خب من یه ماه میتونم بهش کمکی بدم بعد نی نی بره مهد خیلی خبر خوبی بهم دادی از دیشب درگیری ذهنیم بود !‌گفتم خب اگر از ششماه تازه شروع کنم که روزای اول چطوری هی برم مهد بهش شیر بدم آخه گشنه میمونه عزیزم! ولی اینطوری دیگه تا ششماه کامل شه میتونه خب کمکی بخوره ویه شیشه شیر دوشیده برای وسط روزش بس میشه تا ۲ برم دنبالش نه؟
به خدا فکر اینکه ببرم مهد داره دیونم میکنه میخوام چی کار کنم چی میشه تازه مادر شوهر... شدم بجه ام رو با بچه جاریم که هم دوران بارداری خونه بوده و راحت استراحت کرده و هم بعدش بچه اش خونه بوده از الان مقایسه میکنه فک کن ببین چقدر دارم غصه میخورم
مستانه جون تو رو خدا دعام کن تو خیلی مومنی
یعنی اول صبحی حسابی بهم انرژی دادی
راستی از جدا کردن علی بگو که شب چی کار میکنی و چطوری بود زود جدا کردنش از تجربیاتت برام بگودوستم

فلفلی خیلی خوبه که کارت تا ساعت دوئه. فکر می کنم با همون یه وعده شیر و غذای کمکی سیر باشه.

نگران حرف بقیه و ... هم نباش. از بقیه ساعتهایی که پیششی بهترین استفاده رو بکن.

زود جدا کردنش به نظرم یکی از بهترین تصمیمهایی بود که گرفتم. خیلی راحت توی تختش می خوابه. نه مشکلی با تنهایی داره و نه با تاریکی. یه مدت پتو رو می کشید روی صورتش منم اتاقش رو گرم می کردم و یا پتو نمی انداختم روش یا فقط روی پاهاش. هر وقت هم گرسنه بشه گریه می کنه و من میام شیرش می دم و دوباره خوابش می بره.

فیروزه چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 09:23

فلفل بانو چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 09:44

در طی شب چندبار بیدار میشه و شیر میخواد ؟ بعدم نمیترسی مثلا اون موقع که کوچولو تر بود غلت بزنه نتونه برگرده یا نه بچه اصلا اینطوری نمیشه؟
وای نگو مرسی بده من کلی تحقیق کردم که!!!!!!! خدایا از همه پوشک ایرانیها هم گرونتر بود!!! از فروشگاه گرفتم نمیشه عوض کرد چی کار کنم
شاید برم برای روزای اولش جان ب ب ۲-۵ بگیرم نمیدونم چی کار کنم خارجی ها گرونه
راستی من ساعت کاریم تا ۳ ولی به خاطر شیر دهی یه ساعت کم میشه دیگه میشه دو

یکی دوبار. توی خواب غلت نمی زنه هنوز. تختش هم کوچیکه. جای مانور نداره خیلی.

فکر کنم قبلا خوب بوده. الان بد شده.

هیما چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:02 http://hima77.blogfa.com

ااااااااااااای خدااااااااا قیافشوووو نیگا
چه زود بزرگ شد انگار همین دیروز بود اومدی نوشتی که یه نخود( عدس؟؟ یه همچین چیزی بود به گمونم) کوچولو تو دلته مستانه
منم نی نی میخوام
البته اول باید باباشو پیدا کنم

تمشک.

ایشالا به زودی هر دوشون رو پیدا می کنی.

آلما پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 10:04

ماشااله
چقدر هر سری که عکس میذاری روند بزرگتر شدنش معلومه
خیلی این عکسش گوگولیه

مرسی عزیزم. آره خیلی تند تند داره بزرگ می شه.

طنین پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 15:34 http://www.dearlife.blogfa.com

وووییییی ۵ ماهگی مبارک..وای اینقد غذا درست کردن این سنشون رو دوست دارم..یه جورایی شیرینه و البته وقتی میبینی داری برا یه فسقیلی غذا درست میکنی دوست داشتنی تر

آره. امتحان کردم. خیلی خوب بود.

گل نسا جمعه 27 بهمن 1391 ساعت 03:47

عزیزممممممممممم
نازی علی کوچولو


روی ماهش رو میبوسم مستانه عزیز

خانم کوچولو دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 10:26 http://daftaradastak.persianblog.ir

وای چشمای این بچه رو نیگااااا...
زنده باشه الهی.
راستی مستانه جان شما از کی بچه رو جدا کردین برای خواب؟ سختت نیست برای شیر دادن بیای اتاقش؟
منم دوست دارم بچه به اتاق خودش عادت کنه.

من از یه ماه و نیم جداش کردم. یک کمی سخت هست ولی خوبیهاش بیشتره

آری پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 16:20 http://ary-f.blogfa.com

مستانه جون الان عین گل لاله ها شده آخی جانم
راستی وقتی میخواد سرش رو بکوبه یه جوری حواسش رو پرت کن که این کار رو نکنه
این عادت خطرناکه
چون گاهی بچه ها نمیتونن متوجه بشن جقدر به خودشون آسیب می زنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد