صدای آسانسور که می آید، چشمهای علی برق می زند. هر دو در انتظار صدای کلیدت می مانیم و کلید را که از جیبت در می آوری در را باز کرده ایم.
انتظار آمدنت شیرین است و حضورت در خانه شیرین تر.
به خانه که می آیی با خود بغل بغل روشنایی می آوری و جرعه جرعه آرامش.
دوستت دارم مرد نازنینم...ای تو تموم زندگیم...
دوستت داریم بابا متین جون... بی تو تمومه زندگیم...