دلم کبابه


چند روز پیش یهو به سرم زد که دوچرخه ام رو از توی انباری دربیارم و تر و تمیزش کنم تا بعد یه فکری هم برای جای دوچرخه سواری بکنم. به سختی آوردمش توی خونه و توی حموم با همراهی علی شستمش و دوباره بردمش پایین تو پارکینگ. همونجا به ذهنم رسید که می تونم روزها که معمولا پارکینگ خالیه همونجا بازی کنم.

خلاصه فرداش و چند روز بعدش دوتایی با علی توی پارکینگ دوچرخه سواری و چهارچرخه بازی کردیم.


ولی دیشب وقتی رفتم توی پارکینگ دوچرخه عزیزم نبود. قفلش باز شده بود و برده بودنش. خیلی دلم سوخت. خیلی. خیلی دوستش داشتم. یه جور خاصی اصلا. یادگار یکی از بهترین روزای زندگیم بود. 


یعنی میشه یه جوری دوباره برگرده سرجاش؟


علی از صبح که فهمیده دوچرخه گم شده، هروقت می بینه تو فکرم میاد بغلم می کنه می گه: "نگران نباش عزیزم، برات دوچرخه می خرم!"

    

نظرات 2 + ارسال نظر
جانان چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 02:11 http://http://jananomaman.blogfa.com

مستانه عزیزم
حتما خیلی دوچرخه ات را دوست داشتی:(
ولی شایدم این همدردی شیرین علی کوچولو خوشمزه تر از دوچرخه داشتن باشه

نارنجدونه دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت 17:26 http://elika86.blogfa.com/

._. چقدر بد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد