چه توان کرد...

  

تصمیم اساسی گرفتم که تا اطلاع ثانوی دیگه توئیتر نخونم و هیچ سایت خبری رو چک کنم، بس‌که توی این یکی دو هفته روی روح و روانم تاثیر گذاشت. فقط از ته دل دعا می‌کنم دیگه هیچ اتفاق بد و شوکه کننده‌ای نیفته و یک کمی به آرامش برسیم همگی...

  

البته شاید اگر بلد بودم با کسی حرف بزنم، حال و روزم این نبود. ولی بلد نیستم. حرفهام فقط توی مغزمه، هیچ جوری نه روی زبونم می چرخه و نه رو انگشتهام می لغزه که برای کسی بنویسمشون. فقط می خونم و می خونم و می خونم. توئیتر می خونم، بحثهای دوستهام رو توی گروه های واتساپ می خونم و همه خبرها رو می خونم و فقط سکوتم. سکوتی که هر روز داره سنگینتر و تلختر می شه و ...


حالا پناه آوردم به اینجا که یه روزی برام خونه امنی بود و انگشتهام نوشتن توش رو بلد بود، پناه آوردم شاید کمی از سکوتم اینجا تبدیل بشه به حرف. به کلمه...