مستانه شناسی

 

دیروز خسته و خواب آلود از استخر اومدم بیرون که متین زنگ زد و گفت مامان و باباش می‌خوان یه سری وسایل برامون بیارن و احتمالا باید شام نگهشون داریم.

 

از صبح تصمیم داشتم برای خودمون ماکارونی درست کنم. خسته‌تر از اون بودم که بتونم به پختن غذای دیگه‌ای فکر کنم. تا رسیدم خونه تند تند همه چیز رو آماده کردم و تا رسیدن مامان و بابای متین همه چیز رو به راه و از نظر خودم عالی بود.

 

بابای متین بعد از اینکه شامش رو خورد تشکر کرد و گفت مستانه همیشه همین جوریه. خیلی نترسه.

اون از ازدواج کردنش. اون از خونه پیدا کردنش. اینم از غذا درست کردنش.

 

مونده بودم که منظورش چیه. می‌گفت مستانه هیچ وقت نمیشینه با خودش فکر کنه که نکنه اگه این کار رو بکنم اینطوری بشه و نکنه اگه اون کار رو نکنم اونطوری بشه. دلش رو می‌زنه به دریا و کار خودش رو می‌کنه. معمولا هم کاراش خوب از آب در میاد.

 

یه نفس راحت کشیدم. پس ماکارونیم خوشمزه بوده. 

 

بابای متین راست می‌گفت. ولی حالا چه جوری یهو به یه همچین شناختی از مستانه رسیده بود خدا می‌دونه.

 

با خودم فکر کردم احتمالا توقع داشتن مستانه هم توی اولین مهمونی رسمیش مثل بقیه غذاهای باکلاس‌تری درست کنه و از اینکه انقدر با اعتماد به نفس ماکارونیش رو دستش گرفته و آورده سر سفره تعجب کرده.

البته احتمالا خواهر شوهرم براشون تعریف نکرده بوده که پریروز شام براش همبرگر آماده سرخ کردم وگرنه با پیش زمینه‌ی ذهنی بهتری میومدن خونه‌مون.

 

نظرات 26 + ارسال نظر
فیروزه دوشنبه 7 مرداد 1387 ساعت 20:00

زهرا سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 00:11 http://sookootez.blogsky.com

خیلی خیلی کار خوبی کردی!! دفعه بعد املت درست کن!!راحتتتتتتتتتت!

سحربانو سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 00:15 http://samo86.blogsky.com

بابا عروسسسسسسسسسسسسسسسسسس
بابا کدبانووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بابا اعتماد به نفسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
بابا پدر شوهر مستانه شناسسسسسسسسسسسسسسسسسس
ایشالا همیشه شاد باشین عزیزم.
راستی منم عاشق خوابیدن زیر آسمونم.

نارنجدونه سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 01:51

همبرگر مسیاوووووووو مای گاد

دوست سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 08:16

نمی دونم چرا الا ن یاد اوین بار که قرار بود ببینمت افتدم اون روز هم انقدر اذییتت کرده بودم که می ترسیدم بیام ولی دل زدم به در یا اومدم دنبال کسی می گشتم که اذیتش کرده بودم دعا مکردمم ای کاش نیاد و وقتی نیومد خیلی خوشحال شدم عافل از اینکه اون تو بودی و نه تنها اومده بودی بلکه خیلی هم با من خوب بودی من این مدلیم دیگه وقتی عصبانیت می یاد عقلم از یه در دیگه فرار می کنه خیلی دوست می دارم خیلی خوشم می یاد کاشکی منم انقدر مثل تو صبور بودم فکر کنم تو منو از خودم بهتر می شناسی دلم خیلی برات تنگ شده

کاش بهم بگی کی هستی

کاش بفهمی شاید دل منم همین قدر برات تنگ شده باشه ...

سایه سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 08:28 http://raahetaze.persianblog.ir

عجب مستانه باحالی

هلیا سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 09:17

چه باحال بابا من قراره تازه ۵شنبه دعوتشون کنم اینقدر استرس دارم چی بذارم البته قرار شده از بیرون بگیرم ها

فرنوش سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 10:22

یادمه سال ۸۰ درست۲ روز بعد از عروسی پسرداییم رفتیم خونه شون... اتفاقا عروس خانوم ماکارونی درست کرده بود...
حالا کیا بودیم؟ داییم و خانومش و پسردایی کوچیکه(پدر شوهر و مادر شوهر و برادر شوهر) و ما که می شدیم عمه داماد...
تازه یادمه همه از دستپخت عروس تعریف کردن و عروس کلی کیف کرد...
بنابراین قول می دم کار عجیبی نکردی مستانه جان.... شاید توقع خونواده شوهرت یه کم زیاد بوده

صبا سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 10:39 http://www.hichkare.wordpress.com

قربونت برم مستانه جون که انقده زحمت میکشی ... من عاشق ماکارونی ام ... دوست دارم

خانمه سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 11:13 http://baadbadak.blogsky.com/

خوبه که نخواستی چیزی رو ثابت کنی

دختر بابایی سه‌شنبه 8 مرداد 1387 ساعت 15:44 http://roshan1980.persianblog.ir

سلامممممممممم:)
ایول اعتماد به نفس.. کارت درسته..معلومه علم و صنعتی هستی دیگه

مستانه چهارشنبه 9 مرداد 1387 ساعت 00:36 http://baadbadak.blogsky.com

دوست عزیز!

من اسمی رو که گفتین نمیشناسم. ولی خیلی مشتاقم که شما رو بشناسم. اگه اسم حقیقیتون همونه که گفتین باید بگم اشتباه گرفتین ولی اگه اسم واقعیتون چیز دیگه ایه ...

بهارین چهارشنبه 9 مرداد 1387 ساعت 14:45 http://baharin.blogsky.com

سلام سلام....
اینقدر دوست جونم به من گفت بیام اینجا ماجرای ازدواجتون و بخونم که منم زود اومدم...از پریشب داشتم از تو گوشیم داستان و می خوندم...چه قدر سختی دید شماها...امیدوارم خوشبخت بشید...
براتون بهترین آرزوها رو دارم...اگه بیایی به دیدنم خوشحال می شم دوست خوبی مثل تو داشته باشم.

( ) چهارشنبه 9 مرداد 1387 ساعت 14:56 http://roozhaye-siahe-man.blogfa.com

ماکارونی دلم خواست! :دی
امیدوارم خوشبخت شین!
منم با اهنگای سیاوش زندگی میکنم!
رفیق بادبادکت را قرض میدهی تا پر بکشم از این دیار ...

خانوم خونه پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 04:21 http://www.tarhi-no.blogfa.com

سلام عروس خانووووووووووووووووم خوبییییییی؟تبرییییک میگم
شرمنده انقد دیییییییر ولی خوب ماهی رو هر وقت از آب بگیری میمیره:ی
می دونی که نبودم
ولی همه پستاتئو آفلاین خوندم دلم نیومد نظر ندم و تبریک نگم برات آرزوی خوشبختی می کنم عروس خوشکل ریلکس متفاوت بوس بوسسسسسس

دزی پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 12:09

دهکده رویا پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 13:16

سلام
آپم

..خانومی.. پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 18:18 http://hessezibayezendegi.blogfa.com/

سلام به مستانه خانوم عاشق متاهل!من الان دارم با یه خانوم متاهل صحبت میکنم؟به به..بسی خرسندم از این بابت
عروس شدی بالاخره خیال همه راحت شد.مطمئنم از اون عروس خوکشلا بودی که همه دلشون میخواد باهاش عکس بندازن..یه عروس خوشکل مهربون خندونمبارکت باشه عزیز دلم..دلم خیلی برات تنگ شده بود..خیلی..مرسی که به یادم بودی

مریم پاییزی پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 18:46 http://man0o-del.blogfa.com

دختر جان این کار و نکن با خانواده ی شوور حالا ببین کی بهت گفتما

شیما پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 19:43 http://just-a-day.blogsky.com

سلام مستانه جان....
خوبی؟؟؟ .... از وقتی برگشتم چندین بار اومدم کامنت بزارم اما نمیدونم چی شده بود که صفحه های کامنتا برام باز نمیشد...
وایییی ببین چه کدبانویی شدی واسه خودت
اتفاقا همین سادگی ها خیلی بیشتر به دل میشینه....هیچ حسی دوست داشتنی تر از صمیمیت و سادگی توی یک خونواده نیست و این خیلی خوبه که پدر شوهرت هم این رو درک میکنه....
وایییییی مستانه منم اینقدر دوست دارم یه شب جایی بخوابم که سقفش فقط آسمون باشه تازه صدای موج دریا هم بیاد....یعنی میشه؟؟؟

ladan جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 08:00 http://ladan1363.persianblog.ir

salam khubi?
man chan mahieke weblogeto mikhunam ama fek nakonam hich vaght barat comment gozashte basham.kheili saade va ravoon minevisi tori ke az hamoon aval adam bahat ehsase nazdiki mikone

keep up the good work.

یه کوچولو و آقاییش جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 12:46 http://yekocholoo.blogsky.com

سلام عزیز خوشحالم با وبلاگت آشنا شدم..من و همسری هم با هم عقد هستیم.البته الان در ماه 7خوشحال میشم به وبلاگ ما همم سری بزنی

تینا جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 16:12

مستانه ی همیشه عزیزم... دوستت دارم... سادگی و بی شیله پیله بودنت رو خود خودت رو

عسل جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 19:04 http://ilbra.persianblog.ir

خیلی کار خوبی می کنی که راحتی. اگه از اول زندگی سخت بگیری تا آخرش سخت می گذره. همیشه با همه راحت باش.

ساره جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 19:57 http://sareheh.persianblog.ir

خوش به حالت مستانه جان که این جور مواقع خودت رو تحت فشار قرار نمی دی و تازه دیگران رو هم راضی می کنی...

آزاده یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 20:35

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد