یادش به خیر


آهای دوستهای قدیمی گم شده توی غبارا... کجایین؟ چه می کنین؟ خوشحالین؟ حالا که توی وبلاگهاتون نمی نویسین پس کجا می نویسین؟  دلم یه دنیا براتون تنگ شده...


اگه اینستاگرام دارین و میشه آدرسش رو خصوصی برام بذارین.



کلمه بازی


با علی حیوون بازی می کردیم. یعنی یه اسم حیوون من می گفتم. یه دونه علی.

من: اسب

علی: گربه

من: گاو

علی: سگ

من: خرگوش

علی در حالیکه هرچی فکر می کنه حیوون دیگه ای رو به یاد نمیاره: خرگوش صورتی!!

من: شیر

علی که این دفعه دیگه زیاد هم به مغزش فشار نمیاره: بچه شیر!

    

آدمک چشم


رفته جلوی آینه خودش رو نگاه می کنه. برای خودش تعریف می کنه: این چشمه! این که بالاشه پلکه، این که پایینشه مژه است. اینکه توشه ( یه ذره فکر می کنه) آدمکه*!!!


* به جای مردمک!

کلمات هم خانواده


امروز از صبح هی تلاش می کنه کلمات هم خانواده رو پیدا کنه. یعنی هی همه حالتهای یه کلمه رو با خودش می گه و وقتی کلمات معنی دار رو کشف می کنه کلی ذوق می کنه.


مثال:  مربا....مربی....مربع!!!

کپل


صبح بهم میگه من گربه ام و تو موش. میام می خورمت.


بعد یه کمی یا خودش فکر می کنه. می گه اون موش توی شهرموشهایی*.... کپل!!!


هیچی دیگه، نامردم اگه از فردا صبح پا نشم برم پیاده روی!




* فیلم شهرموشها تنها فیلمیه که توی سینما دیده وقتی حدود دو سالش بوده و الان بعد هفت هشت ماه هنوز گاهی حس می کنم که مث یه خاطره شیرین، مزه مزه اش می کنه.

   


استقلال طلبی


از مهد که اومده می گه مامان اجازه می دی برم خونه رها با هم بازی کنیم؟


دلم لرزید.

یاد تمام وقتهایی افتادم که می خواستم تنهایی جایی برم و مامان نمی ذاشت و من چقدر ازش ناراحت می شدم.


دلم لرزید...


فیلارمو

     

من تا حالا توی این وبلاگ تبلیغ چیزی رو نکردم مگر اینکه واقعا خوب بوده باشه!


قبول دارین؟ 


البته به جز فیلم و کتاب و چندتا وبلاگ شاید، یادم نمیاد تبلیغ چیزی رو کرده باشم.


به هر حال این بار می خوام تبلیغ یه سایت فروش لوازم آرایشی بهداشتی رو بکنم که از کیفیت محصولاتش مطمئنم و یکی از مارکهای کاملا شناخته شده و برتر دنیا رو به فروش می رسونه.


تا عید مبعث هم اگه توش عضو شین براتون تخفیف قائل می شه و این حرفا.


نکته اش هم اینه که این سایته واس ماس:


filarmo.com