غیرمستقیم، غیراخلاقی!


نمی‌دونم سریال gray's anatomy رو دیدین یا نه. راستش سریال جذابیه. خیلی جذاب. با شخصیتهایی که توی همون دو سه قسمت اول باهاشون ارتباط برقرار می‌کنی و دوستشون داری.

و پر از خلاقیت و ایده‌های پزشکی. خیلیه توی یه سریال 7*24 قسمتی توی هر قسمت 3، 4 تا بیمار با بیماریهای خاص و متفاوت رو نشون بدی.


اما یه چیزی توی این سریال هست که یه مدتیه اذیتم می‌کنه. اونم اینه که حس می‌کنم پر از پیامهای غیرمستقیم غیراخلاقیه. برعکس desperate Housewives.


به نظرم Desperate پر از پیامهای مستقیم یا غیرمستقیم اخلاقیه. گاهی توی روابط آدمها حس می‌کنی تو هم همین مشکل رو داری. همین جوری رفتار می‌کنی. همسر تو یا دوست تو هم به همین دلیل از دستت ناراحت می‌شه. کمکت می کنه رفتارهای خودت رو ببینی و اصلاحشون کنی. گاهی حتی راه حل هم بهت می‌ده.



اما توی grey's anatomy کم پیش میاد که فکر کنی تو هم شبیه شخصیتهای داستانی و کم پیش میاد راه‌حلی بهت نشون بده. برعکس پر از آدمهاییه با روابط مزخرف. پر از آدمهایی که راحت به هم خیانت می‌کنن، آدم‌های هوسباز. آدمهای دو رو و ...

البته توی داستان این رفتارها رو تایید نمی‌کنه. حتی گاهی وقتها انتقاد هم می‌کنه. مثلا پرستارها برضد "مارک" هوسباز با هم دست به یکی می‌کنن تا از کار برکنارش کنن. یا بهش می‌گن تو آشغالی و ...


ولی مشکل اینجاست که شخصیتها یه جوری ساخته شدن که دوستشون داری. از "ایزی "بدت نمیاد وقتی ازدواج دوستش رو بهم می‌زنه. برات مهم نیست که "درک" اول به زنش خیانت می‌کنه و بعدهم برای "مردیت" صبر نمی‌کنه. حتی از "مارک" هوسباز هم بدت نمیاد. شاید یه جورایی بهشون حق هم می‌دی.

یعنی حس می‌کنی رفتارهاشون اونقدر هم که فکر می‌کردی بد نیست. یه جورایی این رفتارها برات جا میفته. 

برای اینه که می‌گم پر از پیامهای غیرمستقیم غیراخلاقیه.


 

 

خوشبختی


عصر بود. مامان و سوفیا ناهار خونه‌مون بودن و حالا متین، مامان و سوفیا آروم خوابیده بودن. من اما خوابم نمی برد. حس قشنگی که توی خونه جاری بود نمی‌ذاشت بخوابم. چی می‌تونه برام قشنگتر از این باشه که دوست داشتنیترین آدمهای زندگیم رو در کنار هم دارم. درسته که بابا نبود. اما می‌دونستم که اونم همین نزدیکیهاست و عصر یه سری بهمون می‌زنه.


*     *      *


شب بود. مامان و بابای متین شام خونه‌مون بودن و حالا متین و مامان و باباش آروم خوابیده بودن. من اما خوابم نمی‌برد. لبخندی که روی لب متین بود نمی‌ذاشت بخوابم. لبخندی که سرشار از شادی و رضایت بود.


*     *      *


خوشحالم و خوشبخت. خوشبختم که با آدمی زندگی می‌کنم که دوست داشتن مهمترین اصل زندگیشه. خوشحالم آدمهایی رو کنارم دارم که از صمیم قلب دوستشون دارم و دوستمون دارن...