بچه که بودم، شب امتحان که می شد، رمانهام رو لای کتابهای درسیم قایم می کردم و دور از چشم مامان تندتند میخوندمشون که یک کمی هم وقت برای مرور کردن درسهام بمونه.
حالا هم شب امتحانه. ولی دیگه نه از کتابهای درسی خبریه (همه چیز به صورت pdf و توی کامپیوتر) و نه از مامان که بخواد مواظبم باشه. ولی باز هم هیچی به اندازه خوندن رمان نمیچسبه. اونم یه رمان عالی.
"هرگز رهایم نکن" یکی از بهترین رمانهاییه که تا حالا خوندم. اولش که شروع کردم باورم نمیشد، انقدر خوب باشه. ولی حالا با اینکه هنوز تمومش نکردم همه فکر و خیالم رو به خودش جلب کرده. انقدر که شبها هم خوابش رو میبینن.
داستان یک پرستاره که از همون اول شروع میکنه راجع به بچگیش حرف زدن. چیز بیشتری ازش نمیگم که شما هم مث من یه جاهایی از فرط غافلگیری کتاب رو رها کنین و برین به کارهای دیگهتون برسین ولی توی اون مدت هی بهش فکر کنین و بعد از یکی دوساعت مشتاقانه برگردین تا ادامهاش رو بخونین.
در ضمن فیلم این کتاب هم ساخته شده (Never Let Me Go) که خودم هنوز ندیدمش ولی تعریفش رو شنیدم و بعد از اینکه خوندن کتاب رو تموم کنم میرم سراغش. البته که اصلا توصیه نمیکنم قبل از اینکه کتاب رو بخونین، فیلم رو ببینین چون مسلما این کار لذت خوندنش کتاب رو خیلی کم میکنه.
دانلود فیلم:
راستش این مدت فیلم زیاد دیدم، ولی فیلمی که ارزش دیدن داشته باشه و یه چیزی توش باشه ندیدم یا اگه دیدم اونقدر معروف بود که نیازی به معرفی کردن نداشت. اما امروز از دیدن یه فیلم واقعا لذت بردم.
خیلی اطلاعات سینمایی ندارم که بدونم این فیلم خوش ساخت بود یا بدساخت، هنری بود یا نه ولی حداقل ایده اش رو خیلی دوست داشتم.
فیلم با صحنه یه تصادف شروع می شه و ماشینی که داغون می شه. یه نفر از اونجا رد می شه و تصادف رو می بینه و سوییچ ماشین جاگوار نوش رو می ده به راننده ماشین تصادفی. راننده این بخشش رو باور نمی کنه و ولی مرد فقط یه جمله بهش می گه: Pay It Forward
بعد فیلم برمی گرده به چند ماه قبل تا این جمله رو روشن کنه. Pay It forward در واقع ایده یه پسر بچه دوازده ساله برای کلاس مطالعات اجتماعیشه. ایده اینه که سعی می کنه به سه نفر کمک کنه و یه محبتی در حقشون بکنه و از اون سه نفر می خواد که هرکدوم به سه نفر محبت کنن و اینطوری محبت رو به صورت هرمی توی دنیا گسترش بده.
خلاصه که فیلم خوبیه و البته بعضی از شبکه های هرمی هم از این فیلم سواستفاده می کنن!
فیلم رو می تونین از اینجا دانلود کنین و با این زیرنویس انگلیسی ببینین.
امروز دوتا پیشنهاد براتون دارم. دوتا مجله:
1. همشهری داستان
این ماهنامه پر از داستانهای کوتاه، روایت ها، زندگی نامه نویسنده ها و عکسها و طرحهای بسیار زیباست. نسخههای قبلیش رو میشه از اینجا دانلود کرد {+} و نسخههای جدیدش رو میشه از روزنامه فروشیها خرید.
2. مجله الکترونیکی تاک
این هفته نامه پر از تصاویر زیبا از عکاسان شناخته شده و ناشناخته، طرحهای گرافیکی و هنرهای تجسمی و ... است.
این مجله هم از اینجا قابل دانلوده{+}.
امیدوارم همونقدر که من از این دوتا مجله لذت می برم شما هم لذت ببرین...
نمیدونم سریال gray's anatomy رو دیدین یا نه. راستش سریال جذابیه. خیلی جذاب. با شخصیتهایی که توی همون دو سه قسمت اول باهاشون ارتباط برقرار میکنی و دوستشون داری.
و پر از خلاقیت و ایدههای پزشکی. خیلیه توی یه سریال 7*24 قسمتی توی هر قسمت 3، 4 تا بیمار با بیماریهای خاص و متفاوت رو نشون بدی.
اما یه چیزی توی این سریال هست که یه مدتیه اذیتم میکنه. اونم اینه که حس میکنم پر از پیامهای غیرمستقیم غیراخلاقیه. برعکس desperate Housewives.
به نظرم Desperate پر از پیامهای مستقیم یا غیرمستقیم اخلاقیه. گاهی توی روابط آدمها حس میکنی تو هم همین مشکل رو داری. همین جوری رفتار میکنی. همسر تو یا دوست تو هم به همین دلیل از دستت ناراحت میشه. کمکت می کنه رفتارهای خودت رو ببینی و اصلاحشون کنی. گاهی حتی راه حل هم بهت میده.
اما توی grey's anatomy کم پیش میاد که فکر کنی تو هم شبیه شخصیتهای داستانی و کم پیش میاد راهحلی بهت نشون بده. برعکس پر از آدمهاییه با روابط مزخرف. پر از آدمهایی که راحت به هم خیانت میکنن، آدمهای هوسباز. آدمهای دو رو و ...
البته توی داستان این رفتارها رو تایید نمیکنه. حتی گاهی وقتها انتقاد هم میکنه. مثلا پرستارها برضد "مارک" هوسباز با هم دست به یکی میکنن تا از کار برکنارش کنن. یا بهش میگن تو آشغالی و ...
ولی مشکل اینجاست که شخصیتها یه جوری ساخته شدن که دوستشون داری. از "ایزی "بدت نمیاد وقتی ازدواج دوستش رو بهم میزنه. برات مهم نیست که "درک" اول به زنش خیانت میکنه و بعدهم برای "مردیت" صبر نمیکنه. حتی از "مارک" هوسباز هم بدت نمیاد. شاید یه جورایی بهشون حق هم میدی.
یعنی حس میکنی رفتارهاشون اونقدر هم که فکر میکردی بد نیست. یه جورایی این رفتارها برات جا میفته.
برای اینه که میگم پر از پیامهای غیرمستقیم غیراخلاقیه.
دیروز داشتم سیدیها و دیویدیها رو مرتب میکردم و به درد نخوراش رو میریختم دور که چشمم افتاد به یه فیلم که عکس 5 تا زن روی دیویدیش بود. چهارتا زن سیاهپوست یه دختربچه سفیدپوست. نمیدونم از کجا اومده بود قاطی فیلمهامون ولی به نظر جذاب میومد. گذاشتمش توی دستگاه.
توی اولین صحنه دعوای یه زن و مرد رو نشون داد و دختر چهارسالهای که گریه میکرد و وسط گریه سعی کرد اسلحهای رو که روی زمین افتاده بود برداره و به مامانش بده. اما دستش رو ماشهی اسلحه رفت و مادرش رو کشت.
توی صحنه بعد لیلی بزرگ شده بود. سیزده-چهارده ساله بود. با پدرش زندگی میکرد ولی خیلی باهاش مشکل داشت. یه روز پدر به لیلی گفت که مادرت مدتها تو رو تنها گذاشته بود. اون روز هم اومده بود که بقیه وسایلش رو ببره. نه تو رو.
لیلی این حرف رو باور کرد و نکرد. اما نتونست اون رو تحمل کنه و از خونه فرار کرد.
فرار کرد و رفت و با یه خانواده سیاهپوست که یه زنبورداری بزرگ داشتن زندگی تازهای رو شروع کرد. اونم توی دورهای که قوانین سختی بر علیه سیاهپوستها وجود داشت...
از اینجا به بعد فیلم کلی صحنههای قشنگ داشت که احساسات آدم رو قلقلک می داد. شاید فیلم خیلی خاصی نبود اما لطیف بود و من حسابی ازش لذت بردم...
اطلاعات فیلم:
http://rapidshare.com/files/187399789/dmd-bees.part1.rar
http://rapidshare.com/files/187399797/dmd-bees.part2.rar
http://rapidshare.com/files/187399792/dmd-bees.part3.rar
http://rapidshare.com/files/187399794/dmd-bees.part4.rar
زیرنویس فارسی:
http://baadbaadak.persiangig.com/The.Secret.Life.of.Bees.rar
البته من نمی تونم تضمینی بدم که زیرنویس حتما با فیلم می خونه...